۱۳۸۵ مهر ۲۲, شنبه

آرامش

آرامش :

این روزها اینقدر سرم شلوغه و فکر وخیال و کار عقب افتاده دارم که دلم برای آرامش عجیب تنگ شده. دوست دارم که سوار قایقی می شدم و در جایی از اقیانوس که صدایی جز امواج دریا و آوازی جز مرغان دریایی نیست ؛ با امواج آب به حرکت در میومدم. دلم می خواست تو کف قایق دراز می کشیدم و دوباره شعرهای فروغ رو بلند بلند می خوندم و آروم آروم اشک می ریختم و همه غصه هام رو با اشکهام می شستم.

در اتاق تنهایی خویش

 همان اتاقی که پنجره اش رو به تاریکیست

نشسته ام تنها

ورق می زنم دفتر آرزوها

آرزوی با تو بودنها

در کنارت شعر خواندنها

انتظارت کشیدنها

لیک پر ز تشویشم

پر ز اضطرابم

میترسم

میترسم......................

                                                   

۳۶ نظر:

  1. ممنون که سر زدی!

    راستی لينک اون بلاگ رو هم گذاشتم!

    دوست داشتی سری بزن باز!

    پاسخحذف
  2. گاهی وقتا تنهايی چقدر لازمه،اگر تو اين تنهايی بشينی و شعر های مورد علاقه ات رو بخونی ديگه محشر ميشه ((ببخشيد کمی دور از ادب حرف زدم!!))

    ممنون.

    پاسخحذف
  3. هميشه تو اوج شلوغی هم می‌شه بی خيال شد و رفت تو مود آرامش..

    پاسخحذف
  4. آرامش؟...گوهر گم کرده ای است....

    پاسخحذف
  5. اول اينکه جواب پست قبلی رو خودت ندادی ؟!! فکر نکنی يادمون رفته هاا ... بعدم اينکه آرامش ؟؟؟ واژه غريبی ست .. ديری ست که گمش کرده ايم ... چو از اين کوير وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا ! ...

    پاسخحذف
  6. راستی عکست هم باز نشد

    پاسخحذف
  7. اين اتاق اصلا پنجره اي ندارد

    مي ترسم

    مي ترسيم....

    پاسخحذف
  8. سلام ممنون که سر زدی به من بازم اون ورا بیا

    وبلاگت جالبه کلی ذوق کردم.بازم میام اینجا فعلن

    پاسخحذف
  9. منم دلم آرامش می خواد منتها نه تو قايق ،اون طوری همش می ترسم چپه شه! دلم می خواد برم کنار دريا بشينم رو شن ها...يه نسیم خنکم بياد...ساعت ها دريا رو نگاه کنم و منتظر غروب بشم

    پاسخحذف
  10. چه گیری کردیم مامامااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

    اول آمدنم همه حالشون خوب بود  نمیدونم چرا اینجوری شد

    دانيال خبر از نيست من خيلی

    بعد نازنين حالش بد شد

    حالا تو هم ميخوای بری تو اتاقی که نمی دونم پنجره داره يا بجای پنجره ديوار

    همه نصيت می کنند برو برو حال اگر تو بری تکليف من چی ميشه بابا

    واقعأ من میخواین بکشید

    من که می دونم هم این چیز ها زیر سر این عکس است که باز شد!!!!!!!!

    پاسخحذف
  11. راستی سرما خوردم نمی يای ايادت

    پاسخحذف
  12. حس جالبه...ميتونی بری شمال و به اين آرزوت برسی فقط کتاب فروغ يادت نره

    پاسخحذف
  13. آرامش....چقدر دست نيافتنيه برام

    پاسخحذف
  14. دوباره اومدم!

    ديدم واسه بعضيا اين عکس باز نشده اومدم بگم که خوش به حال خودم که باز شده و کلی شکلات خوس مزه خوردم!!

    پاسخحذف
  15. حالا از چی می ترسيد؟! نکنه از کوسه های اقيانوسه؟!

    پاسخحذف
  16. به انتهاي احساسي ارام انديشيدم

    به انچه که ارامشي بزرگ است



    در نهايت تصويري عاشقان

    پاسخحذف
  17. علي رضا(ماه نقره ای)۲۳ مهر ۱۳۸۵ ساعت ۴:۳۵

    ممنون که سر زدی (شعرم از يک شاعر جوان اما دل شکسته است )بازم بهم سر بزن

    پاسخحذف
  18. سلام ممنون که سر زدی احساست خيلی زيباست و ساده است اميدوارم هر جا هستی لبت خندان و دلت شاد باشه

    پاسخحذف
  19. راستی آپ کردم بيا

    پاسخحذف
  20. سلام.همين الان بارون اومد.احتماْ شمام زير بارونين!

    راستی اگه پيداش کردی سلام مارم بش برسون!

    پاسخحذف
  21. نظرتون در مورد تبادل لينک چيه؟

    پاسخحذف
  22. سلام .حالا چرا انقدر احساساتی هستی پسر ؟

    پاسخحذف
  23. آرامش يه موهبت خيلی خيلی بزرگه اميدوارم هميشه راحت بتونی به دستش بياری .

    خرس-گل-شکلات ؟ هر۳تا عشق منن که

    پاسخحذف
  24. سلام

    آرامش.....براستی چیست این آرامش....یک خواسته بر حق و یا یک هوس بیجا و نا حق....موضوعی آزار دهنده و یا راهی برای خود فریبی و امیدی واهی....!

    هرچه هستی...سیاحت دریا کنار .....یا بودن با یار... من ترا میخواهم...بصورت  لبخندی باشی جاری بر لب همه آدمها...لبخندی که دنباله اش زهر خند نباشه...و این تنها چیزیست آرامش بخش برای من.

    موفق باشید.

    پاسخحذف
  25. بنزوديازپين بد نيست ها ولی پسر خوب سعی کن هميشه قدر موقعيتت رو بدونی .

    پاسخحذف
  26. سلام

    خوب راستش رو بخوام بگم، من هم چند وقتیه آرامشم رو گم کردم. سعی می کنم با مشغول کردن خودم به برخی کارا خیلی بهش فکر نکنم. اینجوری کمتر اذیت می شم.

    پاسخحذف
  27. سلام.وانسان سرشار از خالی درانحنای يک هجوم ناخواسته.....به روزم.ياعلی.

    پاسخحذف
  28. سلام

    مرسی اومدی

    حتما بيايا  ۴ ابان

    منتظرتونم

    پاسخحذف
  29. سلام . اين وبلاگ پيامه ؟ من که باور نمی کنم ! هم خيلی خوشحالم و هم متحير ...چندی پيش که موفق شدم چند دقيقه ای آنلاين بشم و به دوستان سر بزنم يادمه يه شکل ديگه بود ضمنا عکستم گذاشته بودی که زيارت گرديد آقای دکتر ! حالا شايدم کوچه را اشتباهی پيچيدم ... لطفا منو مطمئن کن !!! بهر حال خيلی از ديدن دوباره مطالبت لذت بردم . بخصوص روز جهانی کودک و دوگانه ی رمضان ... و چه عکسهای زيبايی . تا بعد دوست من

    پاسخحذف
  30. سيييلام. وای من چقدر عقب افتادم از همه چيز مرسی که سر زدی.

    پاسخحذف
  31. چرا اين روزا هر کيو می بينم دپرسی گرفته؟؟؟؟what's wrong with u؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  32. غصه نحور مثل تو زیادن . نمونه  اش من و همسرم . دوست داریم یه خورده آرامش داشته باشیم . اصلا بریم ایران ۳ ماه اصلا کار نکنیم درس هم نخونیم . هیچی . فقط آرام . چه خوب میشد ها نه ؟؟؟

    پاسخحذف
  33. سلام

    خوبی

    اپم بيا

    موفق باشی

    پاسخحذف
  34. اين وبلاگ و نوشتن همه چی بهم کمک کرده که کمی آروم تر باشم.

    پاسخحذف
  35. خبر باحالم واسه شما نبود دکی جون صرفا مخصوص سوزی جونمهکه واسه شما می شه خانم دکتر سوزی خانم(خانمشو دو بار میگیا)

    پاسخحذف
  36. دل ز اميد وصل تو همدم جان نمی شود

    جان به هوای وصل تو خدمت تن نمی کند

    پاسخحذف