دوگانه رمضان

رمضان :

بچه ای از جنوب شهر تهران :من رمضون رو خیلی دوست دارم. ماه رمضمونها پدرم زودتر میان خونه و من  رو هم صاحب کارم زودتر تعطیل می کنه و افطار همه خانواده دور هم هستیم. این ماه کلی هم به بابا از شرکتشون گوشت و مرغ دادن و مامان میگن که ۶-۷ بار گوشت می خوریم این ماه.کلی هم سریال نشون میدن که چون ما تلویزیونمون سوخته خونه همسایمون می بینیم نمی دونینی چقدر دور هم بهمون خوش میگذره .حالا یک روز هم قراره بابا وانت عمو احمد رو بگیرن و ما رو ببرن دربند. دیروز هم جاتون خالی یکی از همسایه های قدیم که حالا خدا رو شکر پولدار شده کلی حلیم نذری داد و من هم تا تونستم خوردم. برای افطار هم هر روز نون تازه می خرم نمیدونین چقدر پنیر با نون داغ می چسبه. خدایا قربونت برم .من ماه رمضون رو خیلی دوست دارم.

 

بچه یک آقازاده : ماه رمضان ماه میهمانی خداست . ماهیست که ما گرسنگان را به یاد خواهیم  آورد.ماهیست که می آموزیم گرسنه خوابیدن چه معنایی دارد. ماهیست که به خاطر داشته هایمان خدا را بیش از پیش سجده کنیم.من که برای آنکه از این ماه برداشت بیشتری کنم به نان و پنیری افطار می کنم و سحر نیز یک لیوان چای و یک خرما می خورم. عصرها هم برای کسب فیض بیشتر هر روز به مسجد میرم.نمیدونین چه صفاییی داره جای همتون خالی .ربناهای رمضان چیزه دیگه ای هست .خدایا تو را شکر می کنم که من پدری داشتم که من رو برای کسب فیض از این ماه آموزش داده. به راستی رمضان ماه میهمانی خداست.

پسر آقازاده در گوش پدر : خوب آقاجون حال کردی ؟ مرامی کیف نکردی ؟ ولی ایول آقای سعادتی دبیر ادبیات ؛ جون تو عجب متنی نوشته بود .البته ۲۰ چوب پیادمون کرد ولی ایرادی نداره بعدا پیادش می کنم .خوب آقاجون تو که پیش بقیه سرافراز شدی از این آسی که من زدم. حالا نوبت توست فردا دیگه باید بنز سیاهه رو بخری این مزدام دیگه لگن شده . فردا به بچه ها گفتم با بنز میرم. من این ماه رمضون رو خیلی دوست دارم .طاعات قبول حاج آقا.