۱۳۸۵ دی ۱۷, یکشنبه

کپل خان در پادگان

کپل خان در پادگان

 

خوب اول اینکه عیدتون مبارک. ما هم در پادگان بهمون خوش میگذره. یعنی یکجورایی نسبت به بقیه جاها خیلی اوضاع روبراه است . حالا خاطرات پادگان. راستی دلم برا همتون تنگ شده سعی می کنم این دو روز هرچی می تونم از وبلاگاتون رو بخونم اگه نتونستم هم دیگه شرمنده قول میدم جبران کنم.

 

۱ – خوب در پادگان ساعت 30 / 9 خاموشی هست و صبح هم ساعت 5 / 4 بیدار می کنن. البته برای من و دوستایی که 5 / 1 سال زندگی کشیکی کردیم خیلی نا مطلوب نیست .

 

۲ – من و چند تا از دوستان دوران دانشگاه جمعی داریم که همه هم تختهامون کنار هم هست و این جمع رو اسمش رو گذاشتیم گروه دیلا..ها ( نقطه چین را با ت و ه پر کنید ) خلاصه این زیر گروهان در حد تیم ملی هست . من خودم هم که برا المپیاد کار می کنم.

 

۳ – همه وسایل رو یک بار مصرف بردیم با بچه های و بعد از خوردن همه ظرفها رو دور می ریزیم جمع دوستان من هم اینقدرخوراکی داره که تا دو ماه می تونه ، خیلی خوب  بخوره . دو تا کمد پر خوراکی ذخیره کردیم و در تمام مدت اقامت در آسایشگاه دهانها در حال جنبش هست .

 

۴– این روزها با ما رژه کار می کنن . واقعا شاهکاره این گروهان ما . یک مشت پیرمرد که هرکسی یکجاییش مشکل داره . یک رژه ای هست به اسم رژه حماسی که ریتمیک هست و همراه زمزمه یک سرود باید اجرا بشه . ولی نحوه اجرا این رژه توسط گروهان ما رژه مرامی هست هر کسی برای خودش یک پایی می زنه و هر وقت ما تو صبحگاه رژه میریم  فرمانده میدان میگه اینا چیکار می کنن ؟ چرا اینا رو آوردین صبحگاه. خلاصه شدیم باعث آبروریزی پادگان.

 

۵ – آقا امان از این ناموس. میگن تفنگ ناموس سرباز هست و این ناموس ما رو آسفالت کرده چون صبحا باید با این ناموس بدوییم . و وواقعا دستامون درد میگیره .

 

۶ –  حصار در اطراف آدم باعث میشه که مفهوم آزادی رو بیشتر درک کنه. پس قدر آزادی هاتون رو بدونین و دعا کنین برای آزادی زندانی هایی که در زندانها هستن . اسارت و محدودیت واقعا سخته . به امید روزی که همه انسانها آزاد باشن و حتی هیچ پرنده ای در قفس نباشه .

۴۱ نظر:

  1. سلام . من نسبت به قشر سرباز جماعت دلسوزی عجيبی پیدا کردم !!! خسته نباشی سرباز !

    پاسخحذف
  2. يک ملت چند صد ميليونی پشت شما هستن ! بدويد ای سربازان وطن !!!!

    پاسخحذف
  3. خداحافظ

    ( من به ضد حال زدن ادامه می دهم!)

    پاسخحذف
  4. چه حالی می کنين شما تو پادگان!!! ولی هيچ کدوم از اين تعريفا باعث نمی شه ما از اين که نمی ريم سربازی احساس غرور نکنيم!!!

    پاسخحذف
  5. يه جورايی اين شماره ی ۴ و قضيه ی رژه رفتنتون منو انداخت ياد برره !‌ اون قسمتی که رفتن سربازی !‌

    حالا تو کدومشونی ؟   شيرفرهاد ؟ نظام دو برره ؟ يا ...

    با ناموس دویدن هم خودش خیلی باحاله !‌همیشه که نمیشه در انظار عمومی با ناموس دوید ! حالا تو پادگان این موقعیت پیش اومده که با ناموست بدوی !‌مگه بده ؟ !‌  

    پاسخحذف
  6. تعريف اين دوران رو زياد شنيدم... همش خاطره ميشه... اونم خاطره های خوب...!!! راستی اون گروه رو خوب آمدی... اگه عضو ميگيره منم هستم در حد المپيادی...!!!

    پاسخحذف
  7. ايولميبينم که خوش ميگذرهپيام امروز ميای باشگاه؟جشنه

    پاسخحذف
  8. سلام

    خوب خدا رو شکر خوش می گذره

    ولی تا جايی که من ميدونم آموزشی واسه همه سخته!

    به روزم

    اگه سر بزنی خوشحالم ميکنی

    قربانت

    پاسخحذف
  9. يه معلم داشتيم که سرهنگ بازنشسته بود..

    به ما ميگفت :

    هيچ وقت جايی نريد که دورتون سيم خاردار بکشن..

    پاسخحذف
  10. سلام ناموس سياه سنگين وزن چه شوداين تيکه رو خوب اومديييييييييين

    پاسخحذف
  11. پیرمردها... به چپ...چپ!1 2 3 4.. 1 2 3 4!

    اون تریپ خوراکیهاتون مثل دخترها بودا

    پاسخحذف
  12. اميدوارم خدمتت هرچه زودترتمام شه

    پاسخحذف
  13. بازم خوبه که خوش می گذره و البته از نظر غذايی هم در مضيه بسر نمی برين

    ناموس پرستی پس هنوز نمرده انگار

    پاسخحذف
  14. چه پست صميمی و بامفهومی. چه خوب است که بهت اونجا بد نميگذره و نقاط مثبتش رو سعی کردی پررنگ کنی.

    آرزوی خط های آخرت هم زيباترين آرزو و پندها بود. به اميد آزادی همه ی انسان های آزاد انديش و درست.

    راستی من برات همون روزهای اول که پست پايين رو زدی يک آف توی مسنجر گذاشتم چون اون روزها قسمت کامنت پرشين بلاگ خراب بود. به هر حال موفق باشی

    پاسخحذف
  15. فرزانه (دخترك كولي)۱۸ دی ۱۳۸۵ ساعت ۷:۳۹

    سلاااااااااااااام  پيام چه خوب که خوش ميگذره اصلا مگه ميشه تو باشی بد بگذره هان؟

    پاسخحذف
  16. چپ چپ چپ طبل بزرگ زیر پای چپ موفق باشی

    پاسخحذف
  17. .·´¯`·«( SORENA )»·´¯`·.۱۹ دی ۱۳۸۵ ساعت ۱:۰۱

    سلام

    خدا رو شکر که بهت سخت نميگذره

    مواظب باش با اون يک کمد خوراکی يه وقت خدای نکرده نترکی

    جدا تفنگ ناموسه پس اون جکه که ميگفت تفنگ خوار مادر اصغره حقيقت داره

    پاسخحذف
  18. سلام پيام عيدت مبارک جات کلی خاليه

    مواظب باش ناموست و ندزدند

    خوب خدارو شکر که سخت نيست و اين فرصتيه که قدر آزاديت و بيشتر بدونی

    اميدوارم هر جا هستی شاد باشی

    منتظرت هستيم ....

    پاسخحذف
  19. cheghadr een doaa akhariye ghashang bood . keif dad . ishalla hamintori khosh begzare

    پاسخحذف
  20. سرباز کپل خسته نباشی ... ميبينم که خوراکی و خوردنی و شيکم هيچ وقت تعطيل نميشه ... نوش جونتون ... هميشه برقرار باشی کپل خان ه سرباز ... برای مورد ۶ هم اميدواريم ... خوش باشی

    پاسخحذف
  21. سلام...عيدت مبارک....ظاهراً رفتی تعطيلات....خوبه ....هر جا هستی خوش باشی

    پاسخحذف
  22. با اين شماره ی آخر به شدت موافقم

    فکر کنم بدترين چيز سربازی همينه

    يعنی تصور اين برام خيلی آزاردهنده بوده

    پاسخحذف
  23. حالا زياده روی در خوردن نکنی دکتر (اونجا هم که رفتی خوراکی هاتو باخودت بردی...دسمريزاد

    پاسخحذف
  24. پزشکی تبريز ۷۸۱۹ دی ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۲۴

    اصولا تو پادگانها زياد به دسته پزشکان گير نميدن...بچه های ما هم تو پادگان اکثرا چاق شدن

    پاسخحذف
  25. اين رژه بايد جالب باشه.

    مراقب تفنگه باشيد٬ رو به بالا بگيريد.

    راستی حيف وبلاگت نباشه عکس صدام رو بزنی. اين روزها همه جا هست از CNN تا وبلاگها.

    پاسخحذف
  26. سلام اخی!وبلاگتون با حاله...منه تازه وارد هم در يابيد.

    پاسخحذف
  27. سلام. قدیما می‌رفتن سربازی تا آدم بشن ولی الان دیگه سربازی هم شده یه جور تفریح واسه شما جوونا!

    پاسخحذف
  28. خيلی دوست دارم برای دخترا هم يه چيزی توی مايه های سربازی بذارن . از اين تغییر در نظم و به قول معروف آدم شدن شديدی که بعد از دوران مقدس سربازی می بينم لذت می يبرم (بچه که بودم بابام همیشه از خاطرات اون دوره و کارهایی که می کردم برام تعریف می کرد)ولی از تفنگش خیلی می ترسم .گفتی کشيک های سالهای آخر داغ دلم رو تازه کردی چون من از حالا برای اين موضوع عزا گرفته ام به خصوص الآن که توی امتحانا دچار نارکولپسی شده ام ديگه وای به اون روز ...

    پاسخحذف
  29. تو واقعا توی حصاری؟

    پاسخحذف
  30. کيا با هم افتادين ها؟...خوبه که قدر آزادی رو فهميدی...آقا ته دل ما رو خالی نکن...۶ ماه ديگه من هم بايد بيام اونجا...

    پاسخحذف
  31. سلام پيام خان

    خيلی وقت بود سعادت نداشتيم بهت سر بزنيم و . . .

    ولی خب

    خير سر خدمت نظام زياد عقب نموندم

    راستی مراقب خودت باش

    پاسخحذف
  32. اميدوارم خوش بگذره و البته سريع و راحت .

    مواظب خودت باش.

    پاسخحذف
  33. مثه اينکه از دانشگاه بيشتر بهت خوش ميگذره.

    پاسخحذف
  34. آمين!

    ۴.۵ صبح؟!!

    پاسخحذف
  35. شبان نمیدانم گرا (هیچ و پوچ)۲۰ دی ۱۳۸۵ ساعت ۱۸:۱۵

    درود

    .

    پیام دوست داشتنی، شبان امید وار است که هرکجا که هستی خوش و خرم باشی و روزگار را به خوشی بگزرانی.......

    .

    همه دلتنگ نبودنت هستند........و به یادت

    .

    پیروز و سربلند باشی........در پناه نیکی ها

    پاسخحذف
  36. شبان نمیدانم گرا (هیچ و پوچ)۲۰ دی ۱۳۸۵ ساعت ۱۸:۱۸

    *بگذرانی

    پاسخحذف
  37. سلام عزیزم . من اپ کردم .اپ این بار در رابطه با خودمه ...حتما یه سر بزن .اگه خواستی توی خبرنامه هم عضو شو تا از بروز شدن وبلاگ با خبر بشی ... بای

    پاسخحذف
  38. رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  39. سلام سلام

    خوبي؟

    پادگان حال می ده پس...هه هه

    اومدم به خونه ام دعوتت کنم

    اخه مي دوني طرفاي ما يه خبرايي هست

    امکان نداره بهت بگم بايد خودت بياي تا ببيني

    دير نکني هاااااا

    بدجوري منتظرتم

    پاسخحذف
  40. بابا شما كه رفتي هتل ديگه!!اميدوارم زودتر بگذره يا بهتره بگم خوش بگذره اومدي يه سرم به من بزن خوشحال ميشم

    پاسخحذف
  41. ووووو پس زير پرچم هستين! اميدوارم دورهء خوبی باشه و زود زود تموم شه....

    پاسخحذف