گزارش هوا :
با ورود یک جبهه هوای سرد از قسمتهای شمالی و حرکت آنها به سوی شمال غربی و دامنه های جنوبی سلسله کوههای شانه ام ؛ در قسمتهای شمالی انتظار بارش باران وجود دارد.و در دامنه های جنوبی سلسله کوههای شانه سمت چپم نیز هم اکنون شاهد طوفانی هستم ....
هوا سرد است
باد می وزد
و در گوشه ای از این غریبستان
کودکی با دستهای پینه بسته
به اشک و زاری
رهگذران ناشنوا را
برای خرید یسته ای کبریت
به اشک و زاری فریاد می زند
هوا سرد است
رهگذران با گوشها و چشمهای بسته می گریزند
اشکی می ریزد
کودکی تنهاست
پس مهربانی کجاست ؟
انسانیت در کدام فراموشخانه به خواب فرورفته ؟
سلام . در کوچه پس کوچه های زندگی
پاسخ دادنحذفدر پيچ و خم های زندگی
در تلخ و شيرين بودنها
انسانيت محو شده
اونقدر محو که ديده نميشه حتی حس هم نميشه
بايد خدمتتون عرض کنم بنده اول شدم
پاسخ دادنحذفانسانیت در کدام فراموشخانه به خواب فرورفته ؟
پاسخ دادنحذفجواب اين سوال رو ماها تک تک باسد تو خودمون پيدا کنيم...
کلا زدی تو خط گزارش؟
سلام ممنون که به وبلاگ من اومديد
پاسخ دادنحذفقشنگ بود...از خودتون گفته بودين يا شاعرش کس ديگه ای بوده؟(نويسنده مرزهای احساس)
پاسخ دادنحذفجان؟!!
پاسخ دادنحذفگزارش هوای دلم ! جالب بود .. اينجوری نديده بودم تا حالا .. ولی بيشتر غمگين بود . يه جور غم پنهان .. تو دست های يخ زده تو صورت مبهوت تو پشت شيشه تو ناتوانی همه دست های توانا .. هميشه يه غم گيج و مبهم هست تو همونو ديدی و نوشتی اش و زيبا توصيفش کردی ! ... در شهری که مردمانش عصا از کور ميدزند من از خوش باوری آنجا محبت آرزو ميکردم ! ...
پاسخ دادنحذفچشمک]...خيلی زيبا بود ...وخيلی دلنشين.......
پاسخ دادنحذفهممم...همين دور و برا بود ها...
پاسخ دادنحذفحيف که حالا حالا ها حسش نيست وگرنه...
پاسخ دادنحذفراستی مرسی از همدرديت
مردها شايد موجودات ناسپاسي باشن ،
پاسخ دادنحذفولي پريها................
مونث هستند !!!!!!!!
سلام.خوبی؟ایول.بابا بچه تو نمی خوای يه تکونی به خودت بدی. جون عزيزت انقدر ار خودت تعريف نکن به خدا من وقتی ميام اينجا انقدر که تو از شکمت ميگی مين ميترسم بقيه نوشته هات رو بخونم بابا مگه تو چند کيلوی که انقدر با شکمت لاو ميترکونی. اما خدای انقدر به اون زبون بسه گير نده.راستی آپ کردم بيا ستاره سهيل
پس مهربانی کجاست ؟
پاسخ دادنحذفانسانیت در کدام فراموشخانه به خواب فرورفته ؟
ياد يه شعر قشنگ افتادم که يه بيتش می گه:
پاسخ دادنحذفاز همان روزی که با خشت بدن ديوار چين را ساختند آدميت مرده بود گرچه آدم زنده بود......
ممنون که سر دی . چقدر بيننده داری
پاسخ دادنحذفاز همان روزی که با خشت بدن ديوار چين را ساختند آدميت مرده بود گرچه آدم زنده بود......
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفواقعا زيبا بود پيام
خيلی قشنگ بود مثل هميشه
سلام ... مهربانی نيست شده ... ممنون که به من سر زدی
پاسخ دادنحذفسلامجالب بود
پاسخ دادنحذفسلام پيام جان
پاسخ دادنحذفخوبی؟....باز هم يه پست ديگه ...يه پست قشنگ ديگه.....متن اولت چقدر ايهام داشت؟!!!!.....به روز کردم ...منتظرتم بی سر و پا...خوشحالم کن عزيز
ق ل ب م تير کشيد ...
پاسخ دادنحذفمتن هوا شناسيت که خيلی قشنگ بود. ولی اگه عاطفه ای باشه به جای کبريت خريدن بهتره که يه کار ديگه کرد. اينطوری بچه ها باز هم بايد کبريت بفروشن!!!!!!!!!!!
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفمهربانی هست
ايمان هست
انسان هست
اما
انسانیت بعضی انسانها در تاریک خانه های ذهن فریبکارشان در گیر غریضه های غیر انسانیست .
برای انها انسانیت همان پرنده ایست که از قلبهایشان گریخته است.
....
پاسخ دادنحذفشايد انسانيت همين است که می بينيي!
پاسخ دادنحذفيعنی قضيه برعکسه
سلام...پس مهربانی کجاست ؟
پاسخ دادنحذفانسانیت در کدام فراموشخانه به خواب فرورفته ؟
سلام!!
پاسخ دادنحذفشعرت فوق العاده بود...
بهم سر بزن...
آپم...بابای
کجايی آقا جان . توی باغ نیستی ؟
پاسخ دادنحذفبی خبری !
انسانیت به خواب نرفته !
انسانیت مرده . بدجور هم مرده !
هفت کفن هم پوسانیده . به جان شما نباشد به جان خودمان !
مهربانی هم رفته گل بچينه !
انسانيت به خاطر ابرهای سياهی که از سمت غرب اومدن، زير خروار ها برف مدفونه..
پاسخ دادنحذفهوا بس ناجوانمردانه سر د است ...............
پاسخ دادنحذفدل آدما هم همچنين
از نوشته نيوشا خيلی خوشم اومد:
پاسخ دادنحذفانتخاب به جايی بود
از همان روزی که با خشت بدن ديوار چين را ساختند آدميت مرده بود گرچه آدم زنده بود
soraghe mehrabani ra bayad az ghalbe shekasteye haman pesarak gereft.. .bazam behem sar bezan
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفجالب بود آپم بدو بيا
سلام دکتر بعد از اين....
پاسخ دادنحذفمهربونی روز جشن نيکوکاری وجود داشته می باشد.
چرا غمگينی عزيزم .
پاسخ دادنحذفگزارش هوا... خيلی جالب و قشنگ نوشتی...!!!
پاسخ دادنحذفسلام دوست خوبم
پاسخ دادنحذفموفق باشی
اپم بيا
کجايی دکتر ؟؟؟ منتظرم توی وبلاگم بيا ديگه وگرنه کيکت سرد ميشه
پاسخ دادنحذفپس چی شششششششششششششششششد؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ دادنحذفجالبه که هنوز آپ نيستی
پاسخ دادنحذفبه ياد شاعر بزرگ:
پاسخ دادنحذفوگر دست محبت سوی کس يازی به اکراه اورد دست از بغل بيرون که سرما سخت سوزان است...
کاش همه با هم يه دل و مهربون بوديم...
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفوب زيبای داری
چاه مكن بهر كسي ، خسته ميشي....
· ديگ به ديگ چيزي نمي گه....
· شلوار مرد كه دو تا شد ، حال مي كنه....
· گر صبر كني ، زير پات علف سبز مي شه....
· صلاح مملكت خويش ، رئيس جمهور داند.....
· جوجه رو هروقت بشمري جيك جيك مي كنه.....
· عيسي به كيش خود ، موسي به بندر عباس....
· كوه به كوه مي رسه ، ميّت رو زمين نمي مونه....
· آشپز كه دوتا شد هيچ كدوم غذا درست نمي كنن....
· پاتو از گليمت درازتر نكن ، پات
سلی پيام جان خوفی؟
پاسخ دادنحذفاول يه تشکر ويژه.شما هميشه منو شرمنده ميکنی و بهم سر ميزنی.ممنون
دوم اينکه چه خبر؟بلاخره بارندگی صورت گرفت يا نه؟
خوش باشی
يا حق
وب لاگ جالبی داری
پاسخ دادنحذفسلام خوشحال ميشم به وب لاگم سر بزنی (نظر يادت نره)
سلام.انسانيت فراموش نگشته؛آدمی خود را به خواب زده است .....ياعلی.
پاسخ دادنحذفتلويزيون ايران که هر سال وقت سال نو ميلادی دختر کبريت فروشو پخش می کرد حالا هم که اونجا نیستم تو دم کریسمسی منو یاد دختر کبریت فروش انداختی از شوخی گذشته انسانیتم از اون چیزاست که اسمشم کم کم داره فراموش میشه.
پاسخ دادنحذفخوش بگذره
راستی پیام فکر کنم این دیداره برای شما بدرد خورد شانسو و بختتتون باز شد .البته امیدوارم.
سلام
پاسخ دادنحذفنميدونم همه چيز تو دنيای امروزی رنگ عوض کرده و خيلی ارزش ها به ضد ارزش تبديل شده
مهربونی و انسانيت هم که ديگه نگو خيلی وقته که ديگه نيست
منتظرتم
سر بزن
مرسی
یاد دخترک کبریت فروش افتادم ...که اونقدر کبریت ها رو روشن کرد که...
پاسخ دادنحذفسلام. درباره پست قبليت اسم ترانه سراش امير توسلی هستش اگه بخواهی می تونی ترانه کاملش رو توی اين وبلاگ بخوننی...
پاسخ دادنحذفhttp://jojo1961.persianblog.ir/ اين وبلاگ دوم من هستش(عشق من و تو)
دلم برا شيطونی که يک ذره شده !
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفپست قشنگی بود مثل هميشه
اپ کردم
به اميد ديدار
چقدز دير اومدم
پاسخ دادنحذفشرمنده.
سرما واسه آدما مهربونی و انسانيت نميزاره که! آخه اونقدر دلاشون سرده که وقتی سرمای محيطم اضافه ميشه هر لحظه ممکنه تمام وجودشون يخ بزنه!
وبلاگ من رو برداشتند فيلتركردن و اين آدرس جديد و موقت منه و ايميلم رو هم گذاشتم اگه امري بود و دسترسي از طريق وبلاگ نبود در خدمتگذاري حاضر باشم .اينم جواب اين آپت
پاسخ دادنحذفقشنگ بود...
پاسخ دادنحذفآی آدم ها ...
پاسخ دادنحذفبا خوندن نوشتت آدم فک ميکنه از يه سياره ديگه اومدی!!//
اينجا مهربانی کيلو چند؟؟
انسانيت اصلا چی هست ؟؟ خوراکيه ؟؟
والا ما هم نميدونيم ! فهميدی به ما هم بگو !
پاسخ دادنحذفزمستان است.....
پاسخ دادنحذفسرما سخت سوزان است......
.
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است.....
.
.........
شب با روز یکسان است...............
.
به روزم.
پیروز باشی.
سلام عزيزم
پاسخ دادنحذفباغ مهربونی من به روز شد . سری به تنهايی من بزن
منتظرم
قربانت
ما که از رو نمی ريم!! درسته که گاهی خيلی ميخوره تو ذوقمون ولی کار خودمونو می کنيم!
پاسخ دادنحذفمحشر بود
پاسخ دادنحذفانسانيت ! معتنيش چه بود بگو شايد برايت پيدايش كنم!
مهربانی شايد در گوشه ای از قلب من و تو ژنهان است بيا تا پيدايش کنيم.....
پاسخ دادنحذفسلام . چه بايد گفت . چه بايد کرد . به قول ابی . است ميگه دی چه بايد گفت . به روزيم . بيا تجربياتت رو در اختيار دوستان بزار .
پاسخ دادنحذفسلام..
پاسخ دادنحذفبی معرفت اين همه آپ کردی چرا خبرم نکردی؟
چی بگم؟مثل هميشه زيبا بود..
به منم يه سر بزن
همون طوفان که از دامنه های جنوبی شانه ات اومده انسانيت رو با خودش برده.
پاسخ دادنحذفسلام پيام جون..
پاسخ دادنحذفآپيدم بيا حتما..
آپ کردی خبرم کن
سلام
پاسخ دادنحذفبار ديگر به صحنه برگشتم تا ثابت کنم که من هستم
گريه كن دلت سبك شه
اگه دل مونده تو سينه
سرت رو بذار رو شونه م
تنها پيشكشم همينه
بذار اين شونه ي نمناك
تكيه گاه گريه باشه
بذار اين خسته بيفته
تا شايد دوباره پاشه