۱۳۸۴ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

بايد خودمان نان را قسمت کنيم

باید خودمان نان را قسمت کنیم :



 


چند صباحی بود که واقعا حالم خوب نبود و من که همیشه مشغول شوخی و خنده بودم هیچ انگیزه ای برای خندیدن نداشتم و خنده هام تنها شکل خنده رو داشتن نه ماهیتش رو . البته دلیل این اتفاق هم بی ارتباط با حماسه های پشت سر هم در ایران نبود .البته دیگه دوست ندارم حرفی در رابطه اش بزنم .....ولی چند روزی هست که حالم بهتر شده است دوباره باید جنگید و دوباره باید چیزهایی که دوست داشتم رو خودم بسازم دیگه نباید امید داشته باشم که کسی می آید و نان را قسمت میکند من بعد از خاتمی یاد گرفتم که کسی نمی آید که نان را قسمت کند بلکه باید خودمان نان را درست کنیم و قسمت کنیم .



 


و خاطرات آن روزها (روزهای دانشگاه ) :


 


چه زود گذشت . 7 سال گذشت .وقتی بچه ها اومده بودن دنبال کارهای فارغ التحصیلی اصلا باورم نمیشد که اینقدر زود گذشت .دوستانی که 7 سال پیش برای اولین بار دیدمشون دارن هرکدوم مسیری رو در زندگیشیون میرن و از هم جدا میشن .من که هیچ وقت اون روزهای اول رو یادم نمیره .کلاسهای پیش ساخته و شیطنتهای مداوم در کلاسها .مینی بوسی که ما رو از پایین به پیش ساخته می برد .سلفی که من عاشق ته دیگاش بودم .الیاس و کاغذ مشهوری که نوشته بود "ما را در رعایت نظافت یاری فرمایید". کلاسهای میکروب عملی و خانم سرهنگ ، کلاس زیست شناسی عملی و پات و مات .آقا سید و شبهایی که بهش پول میدادیم و میرفتیم جسد خونه و تا دم دمای صبح صبح آناتومی عملی کار می کردیم .خانم دکتر اسفندی و چرخه قندی که من هیچ وقت یاد نگرفتم .دکتر باستانی و دستی که یکدم روی دکمه بسته کتش می گذاشت اون موقع ها بچه میگفتن دکمش رو با طناب می دوزه و شخصیت اصلی گروه بیوشیمی که هر ترم سوالها رو میفروخت ( برای رعایت امانت اسمش رو نمی گم ) .ویدا جون و کلاس کامپوتر عملی و خاطره افتادن درس کامپیوتر به علت جلو کشیدن ساعت کلاس عملی در حدود یکساعت.و اسامی مستعار بچه ها:  گرد بزرگ ، گرد کوچک ،اد ،کرک (هر دو تا حرف اول با ضمه از کوروکودیل میاد )،ابن گایتون ، بنت گایتون ،سرندی پیتی ،کسلر ( ارتش سری )،ال جی ، ا....جون ،ل...چه ، کدو وارونه ،زبی م...چا...مونس وخاطره آن روزی که آقای ......دماغش رو عمل کرده بود همراه خانم ....که با اعلامییه ای در بورد بهشون تبریک گفتیم این کار خجسته رو .وای چقدر خاطره اومد یکهو حالا یک زمانی همش رو می نویسم احتما بیشتر از یک کتاب میشه .


 


و رفتن :


 


دیگه رفتن هم برام داره ساده میشه واقعا مسخره است آدم به جایی میرسه که میبینه راهی که 6 سال پیش ازش نفرت داشت و در حالیکه همه کارهام برای درسخوندن تو خارج فراهم بود به ایران برگشتم  کاری هست که دوست دارم هرچه زودتر انجام بدم .ولی خیلی احساس بدی هست که آدم احساس کنه رفتن تنها راه است .


 


و من هنوز هم اون روزها رو دوست دارم :



چند وقت پیش روز آنلاین رو دیدم روزنامه خیلی جالب هست . اگه هنوز هم دوست دارین حال و هوای 6 سال پیش رو زنده کنین یک سری بهش بزنین.


                                                                   http://roozonline.com/


و چند نکته در رابطه با مردان از وبلاگ رهگذر شب


۱-اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت :
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد.


۲- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند .


۳- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت ؟


من ميتونم کارم رو بهتر از اين انجام بدم.


۴-تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 ميليون توماني بخرد و
یک سیستم صوتی 4 ميليون توماني بر روی آن نصب کند .

۱۱ نظر:

  1. دوست عزيز ممنون از اينکه بهم سر زدی ... حال و روزم رو که فعلا ميدونی ... اميدوارم باز هم بهم سر بزنی

    پاسخحذف
  2. سلام پيام جان! مرسی که به وبلاگم سر زدی! به شدت احساس ميکنم همدانشگاهی هستيم! نوشته هات برام آشناست! کجا خوندی و ورودی کی هستی؟! خوشحال ميشم بازم سر بزنی به وبلاگ من! ممنون!

    پاسخحذف
  3. وبلاگ يک همکار ديگه! خوشحالم!

    پاسخحذف
  4. سلام
    فرهاد مي خواد بره خواستگاري...

    پاسخحذف
  5. سلام بالاخره روزی همه ما از هم جدا ميشويم مرسی که به ما سر زدی پيروز مانی و ماندگار

    پاسخحذف
  6. سلام من آپ کردم.آموزش......اگر می خواهی بلافاصله بعد از آپديت وبلاگ خبردار شوی در خبر نامه عضو شو.

    پاسخحذف
  7. :))))))يادش بخير .راستی اسم منو چی گذاشته بودين ؟؟؟

    پاسخحذف
  8. :)....امیدوارم حالا که با روحیهء خوب و با قبول واقعیت ها وارد دنیای گذشتهء خودتون شدید.... همه چیز روبه راه و درست باشه....در ضمن....تو رشته ای که شما هستید...حالا حالا ها جا برای پیشرفت و تجربه های تازه هست....امیدوارم...جریان موفقیت ها و پیشرفت هاتون رو باز هم از همین وبلاگ جویا باشیم....آسمانی باشید

    پاسخحذف
  9. مرسی که به وبلاگم سر زدين.از شعره قشنگتونم ممنون

    پاسخحذف
  10. خب دکتر جان همه چيز ميگذرد و اين دوران هم روش ! داشتم فکر ميکردم اون ۴ جمله ی آخرت خيلی محشر بود٬ گفتم نکنه من فمينيستم و خودم خبر ندارم(:

    پاسخحذف
  11. مرسی به خاطر لطف زیادت با داشتن دوستایی مثل شما رسیدن به هدف اسونتره متشکرم

    متشکرم

    پاسخحذف