۱۳۸۳ اسفند ۷, جمعه

عذر خواهی

سلام دوستان خيلی ممنون که به من سر می زنين .متاسفانه تا ۲۰ اسفند نمی تونم ديگه بيام و نوشته های دوست داشتنيتون رو بخونم.از همين جا از همتون عذر خواهی می کنم .


 

۱۳۸۳ بهمن ۲۹, پنجشنبه

اشکها


۱-اجتماعی


ترک دنیا به مردم آموزند                   خویشتن سیم و غله اندوزند 


عالمی را که گفت باشد و بس،         هرچه گوید نگیرد اندر کس


عالم آنکس بود که بد نکند،             نه بگوید به خلق و خود نکند


افسوس که فصلی دیگر از غم برای ما ایرانیان به خاطر عدم سپردن مشاغل به افراد متخصص و سپردن آنها به نابلدان رقم خورد.


در آن هنگام که گروهی از هموطنانمان مشغول راز و نیاز با آفریننده خویش بودند ، آتشی در مسجد ارگ بر افروخته شد و 60 نفر کشته و 300 زخمی حاصل این فاجعه بود.راستی دستگاههای عریض و طویل اداره مساجد به چکاری مشغولند که حداقل مسایل ایمنی در مساجد رعایت نمیشود و به خاطر لوله بخاریی که از کنار برزنت میگذشته چنین فاجعه هولناکی اتفاق می افتد.


و اما از همه مهم تر غیبت مسوولین در هنگام حادثه بود.راستی مسوولینی که خود را مردمی ترین مسوولین دنیا می دانند در هنگامه ای  که مادری با چشمهای اشکبار دنبال فرزندش میگشت یا آن زمان که کودکی بر بدن سوخته و بی جان پدرش می گریست کجا بودند؟


آقای معین و آقای خاتمی :شما که که با شعار مردم گرایی می خواهید دوباره سکان کشتی قدرت را به دست بگیرید در آن موقع کجا بودید؟لابد مشغول کارهای انتخاباتی؟


آقای ابطحی : شما که در وبلاگتون مرتب از مردم و مردم مداری حرف می زنید کجا بودید؟لابد مشغول به روز کردن وبلاگتون بودین؟


نمایندگان مجلس که مردم را ولی نعمت خودشون میدونن کجا بودند؟لابد مشغول حل مشکلات مردم بودن؟


شورای شهر و شهردار خاکی و مردمی که لباس رفتگرها رو می پوشه کجا بودن؟لابد برای حل مشکل ترافیک و برف جلسه داشتن؟


وزیر متعهد بهداشت که در قسم نامه اش متعهد شده به هر کسی که نیاز به خدمت او دارد کمک کند کجا بود؟لابد مشغول بررسی به تعویق انداختن زمان امتحان دستیاری؟


آقای خاتمی هم که معلوم است کجا بودند ،برای همین از ایشون سوالی ندارم . حتما مشغول سخنرانی و زدن حرفهای قشنگ و......


راستی تا کی ما باید هزینه ندانم کاریهای آدمهای نامسوول رو بپردازیم.


۲-طنز


خوب طنز مقوله ای است که در وبلاگم تا حالا بهش نپرداختم ولی الان قسمتی از فرمايشات آقای حسنی امام جمعه اروميه که در اين هفته گفتن رو عينا نقل ميکنم .من که خيلی خوشم اومد اميدوارم که شما هم دوست داشته باشين.


الف)امام‌‏جمعه اروميه با اشاره به جوانان دوران حضرت امام(س), گفت: امام خميني(س) هيپي‌‏ها را چنان كرد كه در جنگ از انقلاب دفاع كردند ولي امروز متأسفانه هيپي تربيت مي‌‏كنند و مي‌‏گويند "آزادي! آزادي!". مردك برو دنبال كارت.
وي گفت: جوانان! برويد ريش بگذاريد و زيبا شويد و هيپي‌‏گري را كنار بگذاريد.


ب)حجت‌‏الاسلام "غلامرضا حسني", امام جمعه اروميه با بيان اين مطلب در مراسم 22 بهمن افزود: من در عين حال كه به بقيه احترام قائلم ولي مي‌‏گويم هاشمي از همه بهتر است و در نماز جمعه هم خواهم گفت و مي‌‏دانم كه صدا و سيما پخش نخواهد كرد ولي نكند به جهنم!


ج)حسني با بيان اينكه من خودم اكنون قادر هستم 600 فشنگ با خود حمل كنم و به سربازان آمريكا و اسرائيل بزنم، تهديد كرد: آمريكا بداند اگر كوچك‌‏ترين قدمي بردارد به محوريت عالم تشيع آمريكا را داغان خواهيم كرد.

۱۳۸۳ بهمن ۲۱, چهارشنبه

کودکانه ها

۱-کودکانه


اين روزهای برفی بی اختيار ياد ايام کودکی و ياد زمانی که تا برف ميومد تمام شب به اميد تعطيلی مدرسه پشت پنجره بودم افتادم.


ياد آنروزها که با دنيايی از تشويش به مدرسه قدم گذاردم .ياد روزگارانی که آ با کلاه و ا بی کلاه را خواندم .بسيار شاد بودم که آب را ميتوانستم بنويسم و کم کم سارا سيب دارد و بابا در باران آمد از راه رسيدند.من و دوستان کودکيم بزرگ می شديم و کتاب ها هم پر محتوی تر ميشدند و ما برای اولين بار شعر يار مهربان را در کتابمان خوانديم و با شعر آشنا شديم .من يار مهربانم / دانا و خوش زبانم //گويم سخن فراوان/ با آنکه بی زبانم.بعد از يار مهربان انار آمد:صد دانه ياقوت دسته به دسته /با نظم و ترتيب يکجا نشسته//هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان /قلب سفيدی در سينه آن.و پس از انار باران آمد :باز باران با ترانه/با گوهرهای فراوان /می خورد بر بام خانه /ای کاش منهم پرنده بودم/با شادمانی پر می گشودم و...........


دوستم يادت هست آنروزها؟


ما بزرگتر می شديم و نقش آفرينان قصه های کتابمان يکی يکی می آمدند و می رفتند.پطرس فداکار که انگشتش را تا صبح در سوراخ سد کرده بود و شهری را نجات داد . کوکب خانم که زن پاکيزه و مهمان دوستی بود.دوستان يادتان هست که کوکب خانم برای مهمان ها نيمرو درست ميکرد؟وبعد دهقان فداکار با پيراهنی که آتش زد و قطار را نجات داد.


باز هم بزرگ شديم و در کتاب ها همسفر آقای هاشمی و خانواده اش شديم که می خواستند از کازرون به نيشابور بروند .عجب سفر پر ماجرايی بودکه  ما يکسال با آنها همسفر بوديم و هنگامی که به نيشابور رسيدند نفهميديم که چگونه يکسال گذشت.


چقدر زود گذشت آن سالها که باربا پاپا. بامزی. بچه های کوه آلپ. واتو واتو . رامکال و نيک و نيکو را می ديديم.دوستان خانواده دکتر ارنست .مهاجران و آقای پتيبل و سگش را يادتان هست؟


و بيشتر آنروزها با ترس از جنگ و بمباران سپری شد .روزهای پر از تشويش .شبهای خاموشی.پناهگاههای زير زمينی .چراغ قوه های رنگی و ماشين هايی که چراغ هايشان را رنگ کرده بودند تا در شب هواپيما های عراقی نورشان را نبينند و از همه اينها بر جسته تر آژير خطر و صدايی که اعلام ميکرد علامتی که هم اکنون می شنويد .........................


عجب زود گذشت.


۲-ولنتاين


روز عشق يا ولنتاين (۱۴ فوريه) روز زيبايی هست که چند سالی است در ايران هم رونق گرفته اما دليل انتخاب اين روز به عنوان روز عشق:


ولنتاين کشيشی بوده که در قرن سوم در رم زندگی می کرده و وقتی که  کلاديوس دوم امپراطورآن زمان برای آنکه ارتش قوی تری داشته باشد مردان را از ازدواج منع کرد ولنتاين کماکان به اجرای مراسم ازدواج ادامه داد تا اينکه با روشن شدن موضوع او را به زندان انداختند و به مرگ محکوم کردند .با زندان افتادن او بسياری از جوانان به ديدن او در زندان شتافتند از جمله آن جوانان دختررييس زندان بود که ولنتاين عاشق او شد و  روز ۱۴ فوريه که ولنتاين   آخرين  لحظات عمر را به علت بيماری در زندان سپری ميکرد  با نامه ای عشق خود را به آن دختر ابراز کرد.نامه ای که در آن نوشته بود:


                                            "Love from your Valentine."                  


 کلامی که جاودانه شد و روی بسياری از کارتهای مخصوص اين روز سالهای سال است که نوشته می شود.کلامی که يادار عشق واقعی است.


۳-اجتماعی


۲ تا جمله خوندم که خيلی ازشون خوشم اومد هر چی خواستم تر جمه کنم ديدم هيچکدوم از ترجمه ها به زيبايی خود متن نيست برای همين خودشون رو مينويسم.


"And to the Iranian people, I say tonight, as you stand for your own liberty, America stands with you,"                                                     Bush said                                                                                      


"The Iranian people should have a chance to determine their own future"


                                                                    Rice told reporters

۱۳۸۳ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

گلايه ها


۱-حرف روز


افسوس که روزگار چنان رقم خورده است که همصدايی و هم آوايی ايرانيان در دهه ۵۰ جای خود را به فريبکاری و ريا کاری داده است.به راستی چه بر اين مردمان رفت؟ چگونه دستهايی که به مهر به هم داده بودند از هم گسست ؟ کجايند جوانانی که دست در دست هم سرود يار دبستانی می خواندند؟کجايند آن جوانان که دوشادوش هم فريادهای آزاديخواهی را چون نغمه های بهاری سر می دادند؟چه بر سر آن آرمانها و آن آرمانخواهان آمد و سرانجام آن فرياد های و کوشش های صادقانه برای ايرانی بهترو سرفرازتربه کجا انجاميد؟؟..


واقعا چگونه ايرانيان که شهره به انسانيت و نوع دوستی بودند به اين حد از انسانيت دور شدند که محور زندگی برای نيمی از جوانان  من و من خواهی است. .آمار زير از هر کلامی گويا تر است:


 نتايج پيمايش ملی ارزشها و نگرشهای جوانان ١٥ - ٢٩ سال در مراكز ٣٠ استان ايران كه از سوی سازمان ملی جوانان انجام شده است،  نشان مي‌دهد:‌٥٩ درصد پسران و ٥٧ درصد دختران معتقدند هر كس بايد به فكر خودش باشد؛ ٦٨ درصد پسران و ٦٢ درصد دختران بر اين باورند كه در جامعه ما رابطه بر ضابطه حاكم است و ٧٩ درصد پسران و ٨٢ درصد دختران عقيده دارند مردم در رابطه اجتماعی خود صادق و يكرنگ نيستند.   


 ٤/٥٠ درصد پسران و ٣٩ درصد دختران از فرصت مهاجرت به خارج استقبال مي‌كنند. علاقه به مهاجرت در ميان نوجوانان بيشتر است؛ به گونه‌ای كه ٦/٥٢ درصد پسران و ٤٥ درصد دختران و در سنين ٢٥- ٢٩، ٣/٤٧ درصد پسران و ٧/٣٣ درصد دختران چنين اعتقادی دارند.چرا اينچنين علاقه به رفتن از خانه پدری در فرزندان این مرز و بوم فزونی يافته است؟ ؟چه بر ما گذشته که بايد راضی به ترک دياری  که در آن ريشه کرديم و شاخ و برگ در آورديم باشيم؟؟؟...


۲-جشن سده


جشن سده يكي از بزرگترين آيين‌هايي است كه هر ساله روز دهم بهمن ماه و درست هنگام غروب آفتاب و شروع تاريكي در شهر‌هاي مختلف كشور از سوي زرتشتيان بر‌گزار مي‌شود.


 سده، جشنی است که به روایت تاریخ تا قبل از سیطره صفویان بر ایران نه تنها میان مردم که در دستگاه های حکومتی و پادشاهی نیز برگزار می شده است. در دوران کهن، این جشن متعلق به همه ایرانیان بوده اما بنا به دلایلی امروزه فقط زرتشتیان آن را برگزار می کنند
«مهرداد بهار» محقق و اسطوره شناس ایرانی در کتاب «جستاری چند در فرهنگ ایران»، معتقد است که واژه سده از فارسی کهن می آید و به معنای پیدایی و آشکار شدن است. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا تولدی دیگر برای خورشید بدانیم، جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایست( در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) 


ايرانيان به ويژه زرتشتيان اين سنت را فراموش نکرده و چون ديگر جشنهای ايران باستان از جشن سده همچنان پاسداری می کنند. در شهر و روستايی که زرتشتيان در آن زندگی می کنند آتشی بزرگ در شامگاه دهم بهمن روشن می کنند و نشان داده می شود که ما ايرانيان بوديم که در گذشته آتش را کشف کرديم و می تونيم شب تاريک را با اکتشاف خودمان روشن کنيم.«سده»، یکی از جشن های همگانی ایران کهن، با افروختن خرمن هیزمی که برزگران، از پگاه گرد آورده اند، آغاز می شود. موبدان موبد با ردایی سراسر سپید و با لاله ای روشن در دست، شعله ای در خرمن می اندازد و شعله در چشم برهم زدنی هیمه را می گیراند. مردمان هلهله می کنند و موبدان اوستا می خوانند. جوانان از فراز آتش می پرند و میان سالان حدیث شادی مکرر می کنند. آخرین غبار زمستان کاهلانه از تن زمین رخت بر می بندد و «سده» برای زمین، باران برکت ها می شود. در فلق، خورشید ترانه وداع سر داده است و مردمان تا خش خش سپید زمستانی دیگر، فصل ها را دوره می کنند.


۳-آشويتس


آشويتس زندانی به وسعت يک تاريخ


ساختمان اردوگاه آشويتس در سال 1940 آغاز شدو در سال 1945، پس از شکست نيروهای آلمانی در اين کشور به دست ارتش روسيه آزاد شد.امسال شصتمين سالگرد آزادی اين زندان در ۲۵ ژانويه برگزار شد. .دست کم يک ميليون و يکصد هزار تن، از جمله حدود 1 ميليون يهودی در آشويتس به قتل رسيدند.


قتل بازداشتيان معمولا در اتاق های گاز صورت می گرفت و اجساد آنان به کوره های آدم سوزی منتقل می شد.علاوه بر يهوديان، مخالفان رژيم نازی، زندانيان سياسی لهستانی، اسيران جنگی شوروی، کولی ها، همجنسگرايان و معلولين جسمی و ذهنی از جمله قربانيان آشويتس بودند.حدود هفت هزار مامور نازی وظيفه محافظت و قتل بازداشتيان را برعهده داشتند که 750 تن از آنان بعد از جنگ دوم جهانی در دادگاههای متفقين محاکمه و مجازات شدند .دانشمندان و پزشکان آلمانی بر روی اسيران زندانی آزمايش هايی انجام می دادند. از ميان آنها بدنام تر از همه دکتر ژورف منگل بود که توجه اش به بچه های دوقلو جلب شده بود و تلاش می کرد قسمت های مختلف بدن آنها را به هم پيوند بزند.


۴-نخستين عمل زيبايی در جهان                                     


مصريان باستان بيش از 3500 سال پيش از تكنيك‌هاي مدرن جراحي پلاستيك براي زيبايي استفاده مي‌كرده‌اند.
كانال 4 تلويزيون بريتانيا در برنامه‌اي تحت عنوان‌ «جراحي پلاستيك در جهان باستان»، نشان داد كه بر صورت نفرتي‌تي، ملكه مصر باستان جراحي پلاستيك انجام شده است. در اين جراحي موهاي ملكه را از همه طرف ‌كشيده و پشت سرش جمع كرده‌اند و از اين طريق چين و چروك‌هاي ريز صورت را برطرف كرده‌اند.
اين تكنيك كه امروزه در سراسر جهان هزاران نفر براي بر‌طرف كردن چين‌و‌چروك صورت از آن استفاده مي‌كنند، 1500 سال پيش از ميلاد توسط مصريان باستان به كار مي‌‌رفته است.
نفرتي‌تي، يكي از معروف‌ترين زيبارويان تاريخ، همسر فرعون آخناتون بود و نامش به اين جهت در تاريخ ثبت شده است كه مذهب قلمروي پادشاهي همسرش را به تك‌خدايي و پرستش خداي خورشيد، آتون، تغيير داد.