مصدق ؛ مردی برای تمام فصول آزادیخواهی
محمد مصدق (۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵)
مصدق اسطوره زمان کودکی من و بزرگمرد مورد احترام من در بزرگسالی . روحش شاد ...

من هر روز صبح به رسم ایام قدیم بیشتر روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب و میانه رو داخل و خارج ایران رو میخونم و باید اظهار تاسف کنم امروز حتی کلمه ای از یاد بود این بزرگمرد ندیدم...........
دوباره انتخابات شده و هر حرف بیخود و هر اتفاقی رو که میفته با آب و تاب ١٠ ها سایت کوچیک و بزرگ گزارش میکنن.از پاک کردن کشف کروبی توسط کرباسچی تا اجازه ندادن صحبت به خاتمی در شیراز....
واقعا آقای نبوی عزیز طنزپرداز گرانمایه که در فکر ایجاد نیروی مجازی هستی بهتر نبود امروز به جای نامه نوشتن به احمدی نژاد یک یادی از مصدق میکردی.آقای نیک آهنگ کوثر عزیز که به خودت اجازه میدی دهنت رو باز کنی و تو کلاغستون هرچی از دهنت در میاد به هرکسی بگی ،نمیشد یک کاریکاتوری به پاس احترام میکشیدی؟؟؟
سایت الف،فردا ، تابناک مال اصولگرایان و به قول دوستان اصلاح طلب از آنها انتظاری نیست ولی جمهوریت و یاری آقای خاتمی یا کلمه و قلم معلم اخلاق آقای موسوی چی؟جناب کروبی و روزنامه اعتمادشون چی؟فعلا انتخاباته نه ؟حرفای مهم تر هست و ..............
من حالم از هرچی سیاست و دروغ و دغل هست بهم میخوره و .........
اینها رو نوشتم تا دوستانم که این روزها دوباره سعی دارن احمدی نژاد رو دیو جلوه بدن و خاتمی رو دلبر بگم اینجوریها هم نیست.
من نه به کسی میگم رای بده نه به کسی میگم رای نده و نه به کسی میگم به کی رای بده ولی میدونم که کاندیداهای این روزها دیو و دلبر نیستن و اگه میخواین رای بدین به واقعیات رای بدین نه اینکه مثل سال ٧۶ به فردی که در ذهنمون ساخته بودیم و تنها شباهتش با آقای خاتمی اسمش بود رای بدیم و .................
بدون شرح: نخونی از دستت رفته....
به گزارش خبرنگار آفتاب در اراک، حجتالاسلام محمدناصر سقای بیریا مشاور امور روحانیت محمود احمدینژاد که شامگاه روز شنبه سوم اسفندماه در جمع عزاداران نبوی در مسجد دانشکده فنی دانشگاه آزاد اراک سخن میگفت قسمت عمده مطالب خود را به تبیین دستاوردها و تجلیل از دولت نهم معطوف کرد.
سقای بیریا به بیان خاطرهای از زبان وزیر دفاع پرداخت و گفت: «وزیر محترم دفاع گفتند یک خانوادهای را من میشناسم که اینها نزدیک بود کارشان به طلاق بکشد. وقتی ماهواره امید پرتاب شد دو روز بعد اختلافاتشان حل شد. گفتند چطور؟ گفتند مشکلشان این بود که پسرشان میخواست برود خارج درس بخواند پدر مخالف بود و مادر میگفت باید برود. این منشا اختلاف بود. وقتی که ماهواره امید پرتاب شد پسرشان گفت من همینجا سربازی میروم و همینجا درس میخوانم. دیگر محیط برای درس خواندن آماده است».
وی در ادامه با بیان اینکه کار دیپلماتیک جمهوری اسلامی بسیار دیدنی بود گفت: «آقای محرابیان را ایشان [احمدینژاد] مامور کردند بروند ونزوئلا. آقای محرابیان نقل میکند ما آمدیم تماس گرفتیم ونزوئلا دیدیم هیچ کس نیست، هیچ ادارهای تلفن را بر نمیدارد. شب ژانویه بود همه رفته بودند. آمدم به آقای احمدینژاد گفتم هیچ کس نیست. من پیام به کی ببرم بدهم. هیچ کس پاسخگو نیست. آقای احمدینژاد به آقای محرابیان گفت پرواز میکنی میروی کاراکاس آنجا میپرسی میبینی چاوز کدام شهر است. هر شهری هست تو برو آنجا. [محرابیان] گفت ما همینطور در ابهام پرواز کردیم رفتیم کاراکاس. ساعت 11:30 شب به وقت کاراکاس رسیدیم آنجا. از طرف سفارتخانه یک ساعت بعد به ما خبر دادند آقای چاوز در کاخ ریاست جمهوری منتظر شما است. پنج تا از وزرایش هم احضار کرده بود. سراسیمه آمد در جلسه. [چاوز] گفت چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفتم به غزه حمله شده، نمیدانید؟ گفت حمله شده باشد غزه به ما چه ربطی دارد. [محرابیان] گفت یک ساعت و نیم با او صحبت کردم. آخر به او گفتم اگر به ونزوئلا حمله بشود شما انتظار دارید جمهوری اسلامی بیاید حمایت کند؟ گفت بله. گفتم خوب نسبت ما و غزه هم همین است. [چاوز]گفت: «ها»! وقتی فهمید، اولین قدمی که برداشت، ما هم به او پیشنهاد نکردیم، [چاوز] گفت، یک اخراج سفیر اسرائیل از ونزوئلا.[محرابیان] گفت بندهای دوم سوم چهارم را که نوشت، گفتیم میخواهد جنگ راه بیاندازد، بگذار ما برویم. [محرابیان] گفت فردا 8 صبح ما در فرودگاه بودیم، دیدیم خبری نشد. اخبار چیزی نگفت. یک مرتبه دیدیم خبر را قطع کرد، خبر فوری، خبر فوری. خود چاوز آمد پشت تلوزیون گفت که محرابیان اینجا بوده و ما دیشب با هم جلسه داشتیم و اینهم نتیجه جلسه ما، یک دو سه چهار پنج شش».
حجتالاسلام سقای بیریا در ادامه گفت: «یک وقت خدمت آقای احمدینژاد بودیم یکی از دوستان صحبت این را کرد که آقای اردوغان خیلی کار مهمی کرد [که این موضوع] را مطرح کرد، آقای احمدینژاد گفت؛ روزهای اولی که ما با او تماس میگرفتیم پشت تلفن میترسید، میگفت آقای احمدینژاد این مسائل را نمیشود پشت تلفن مطرح کرد. اردوغانی که پشت تلفن میلرزید، آقای احمدینژاد میگوید باید به غزه کمک کنیم میگوید بابا! پشت تلفن نمیشود. این، در داووس آن حرکت را انجام میدهد. چه شد؟ چطور جرات پیدا کردند»؟
مشاور امور روحانیت احمدینژاد با بیان اینکه خدا روزهای بسیار پرشکوهی را به ما توفیق داده تا ببینیم گفت: «شما پایتان را از ایران بیرون بگذارید، کسانی که از ایران بیرون رفتند میگویند، خارج از مرزها مردم دیگر نزدیک است ایشان را [احمدینژاد] را بپرستند. ایشان از داخل بیشتر مشهورند».