۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۸, جمعه

نسل من

یاد ایام :

می وزد باد سردی از توچال

در سکوتی عمیق و رویا خیز

برف و مهتاب و کوهسار بلند

جلوه ها می کند خیال انگیز

خاصه بر عاشقی که در دل خویش

دارد از عشق ، خاطرات عزیز

داند آن کس که درد من دارد.

فریدون مشیری – از کتاب گناه دریا – شب های شاعر

چقدر روزها زود گذشت . روزهایی که سرمست از شوق و شور زندگی بودیم . یادش بخیر روزهایی که تمام احساساتم در صورتم بود . روزهایی که یاد نگرفته بودم احساسم رو در پشت چهره یی تفاوتی پنهان کنم. چقدر زود میگذرن روزها ،  دلم واسه صورتی که وقتی فکر می کرد عاشق شده  ، سرخ میشد تنگ شده . دلم واسه نگاهای یواشکی و تعقیب های همیشگی چشمهام تنگ شده . دلم واسه برنامه چینی های یک برخورد اتفاقی ،  تنگ شده . دلم واسه روزهایی تنگ شده که با شنیدن صدای یک دوست احساس خوشبختی می کردم .دل تنگ فروغ خوندن و اشک ریختنم . دلم واسه خیالبافی و تجسم آینده خیالی تنگ شده .......................

نسل من :

من سعی می کنم که دغدغه های اجتماعی ام رو تو دل خودم نگه دارم ولی یک تلنگر باعث شد که دلم بخواد اینا رو بنویسم. نسل من . به واقع نسل من چی بود . نسل من چه کار کرد . آرمان نسل من چی بود .فرزندان نسل من کجا هستن. ما برای اثبات خودمون و ایجاد چیزی که به نظرمون درست می رسید چه کارها کردیم.

ما فرزندان نسلی هستیم که هیچگاه در بچگی نتونستیم حرفامون رو بزنییم. ما در زمانی زبان گشودیم که مداوم توصیه میشدیم حرفی نزنیم. نسل من اگه ویدیو داشت جرم کرده بود . نسل من کتابی ازا پدر و مادرش نداشت برای خوندن . نسل من نسلی بود که کتابهای پدرو مادرش سوخته بود . نسل من نسلی بود که حتی تو خونه هم از ترس بمباران و حمله هوایی باید چراغ رو خاموش می کرد و ساکت میشد .

و نسل من به ایام نوجوانی که رسید تازه با مفاهیمی جدید آشنا شد . نسل من می خواست خیلی زود به هرچه که فکر می کرد حقش هست برسه . نسل من می خوند و خونده هاش رو بلند بلند می گفت . نسل من به خونده هاش فخر نمی کرد بلکه می خواست هر آنچه رو که خونده به بقیه هم بگه تا اونها هم بدونن یا حداقل بخونن. نسل من تمام حرفهاش رو می خواست بزنه برا همین متاسفانه توسط بعضی  امروز محکوم میشه که می خواسته خود نمایی کنه . نسل من می خواند و می نوشت . نسل من پر هیجان و هیاهو بود چون تازه فرصت ابراز وجود پیدا کرده بود.نسل من نسلی بود که دست پدر بزرگ و مادر بزرگهاش رو گرفت و اونها را به پای صندوقهای رای کشوند تا بتونه به مطلوبش دست پیدا کنه . حالا دستمزد این همه شور این هست که بگیم نسل ما پر
ادعا بود . ؟؟؟؟؟

افسوس که ما به خودمون اجازه میدیم بی هیچ علامت سوالی یک نسل رو متهم و محکوم  کنیم و ...................

{{{{{{قبول نداری که اين نسل جديد خيلی از ماها ادعاشون کمتره...يعنی مثلا منی که ميرم خودم رو تيکه تيکه ميکنم يه کتاب نيمه فلسفی ميخونم و به هر کس رسيدم ميگم که به اين فتح بزرگ نائل اومدم اين آدمهای نسل جديد همون کتاب رو بی سر و صدا ميخونن برای دل خودشون اگه بپرسی سر تکون ميده که خونده اگرم نپرسی خيلی براش مهم نيست که بخواد بگه...بهتره بگم براش ارزش نيست...یا چیزی برای باد به غبغب انداختن نیست...اينو من بار ها ديدم...يکی از دوستام در مورد کتابای ويتگنشتاين همچین چیزی رو تعریف میکرد اونم شاخاش در اومده بود:)))))))) در هر حال قبول کن از ماها جلوترن...همين که احساس نميکنن با دو تا کتاب خوندن عالم رو فتح کردن نشون ميده از ماها سلامت فکريشون بيشتره}}}}}}}برای حفظ امانت این مطلب عینا از وبلاگ این دوست کپی شده.

و نکته مهم تر اینکه نسل ما رو با نسل امروز مقایسه می کنه و به نسل من محکوم میشه به خودشیفتگی ، مقایسه دو نسل با توجه به شرایط اجتماعی متفاوت ، یک قیاس نا صواب هست . ما نمیتونیم بگیم فرزندان این نسل خوب هستن یا فرزندان نسل ما . به نظرم اگه ما می خواهیم از کسی تعریف کنیم نباید که دیگران رو محکوم به بد بودن کنیم . ما هم شاید اگه امروز جوانی رو تجربه می کردیم مثل نسل امروز بودیم و اونها هم اگه در موقعیت ما قرار می گرفتن همون کار رو می کنن .

ولی نسل من میتونه افتخار کنه که فرصت پیدا کرد در یک روند اجتماعی نقش بسزایی ایفا کنه و در برابر آیندگان میتونه سرفراز باشه که برای رسیدن به آرزوهای خفتش تلاش کرده.ما این موقعیت رو داشتیم ولی نسل فعلی این موقعیت براش ایجاد نشده تا محک بخوره که چگونه عمل خواهد کرد . پس نمیشه بگیم که این نسل بد هست و نسل ما خوب. قضاوت خیلی سخت هست .شاید باید بعضی وقتها تامل کنیم.

---------------------------------------------------

پ ن : منظور از نسل من نسلی هست که ایام دوم خرداد رو زمانی تجربه کرد که سالهای آخر دبیرستان بود یا اون موقع دانشجو بود.

۳۲ نظر:

  1. ما هميشه عادت داريم بگيم جامعه ما رو اينجور ساخته ! ولی يکی نيست بهمون بگه جامعه رو کی ميسازه ؟ ما آدما ! آدمايی که ادعا داريم جامعه ما رو بد ساخته !‌ولی هيچ وقت فکر نکرديم که اين ماييم که جامعه رو اينطور کرديم . نسل ما رو هم خودمون خراب کرديم . خوب بلديم بگيم من ال بودم حالا بل شدم ولی بلد نيستيم بگيم خودم باعث شدم اينجوری بشم ! که خودم کردم که لعنت بر خودم باد ! يه بار هم که شده به جای اينکه بگيم فلان چيز باعث شد من اينجور بشم نسلم اینجوری بشه...بگيم اين من بودم که اجازه دادم از من اين رو بسازن ! از ماست که بر ماست !

    مطمئن باشيد هيچ کس نمياد دست ما رو بگيره بگه من نسلتونو درست ميکنم ! مطمئن باشيد اگه خودتون به فکر خودتون نباشيد ديگه کاری نمی شه کرد . فقط خدا بايد به دادمون برسه.

    پاسخحذف
  2. دل منم واسه اون چيزايی که گفتين تنگه! نوشتتونم خوندم!

    پاسخحذف
  3. می ترسم تو نیایی و من،

    تا همیشه همسایه ی این سایه های سرشکسته شوم!

    می ترسم!در قید و بند ِتکمیل ترانه هم نیستم!

    می دانم که دنیا شبیه ترانه هایم نیست!

    تنها برای دوری ِدستهایمان زمزمه می کنم!

    حالا اگر این طایفه ی بی ترانه را

    تحمل شنیدن ِآوازهای من نیست،

    این پهنه ی پنبه زار و این گودال ِگوشهایشان!

    بگذار به غیبت قافیه هایم مُدام نق بزنند!

    بگذار از غربال ِنازادگان بگذرم!

    بگذار جز تو کسی شاعرم نداند!

    مگر چه می شود؟

    پاسخحذف
  4. سلام

    نسل ما؛ نسل سوخته؛ نسل جنگ؛ نسل ترس و هزار و يک چيز ديگه!

    خطاب به مريم خانوم : نميدونم شما چند سالته؛ شايد دهه ۶۰ باشی شايدم بزرگتر! نميدونم کجا زندگی ميکنی يا ميکردی؟ اصلا سالهای جنگ ايران بودی؟ نميدونم! اما برای نوشتن از يک نسل سوخته نيازی نيست پدری باشی با يک فرزند ۲۰ ساله! کافيه دوران جنگ و خيلی چيزای ديگه رو به ياد داشته باشی کافيه فقط کمی بزرگتر از دهه ۶۰ ها باشی! کافيه بچگی هات رو به خاطر داشته باشی! کافيه ...! ولش کن! دارم به کی ميگم!

    پاسخحذف
  5. همه رو خوندم و ميدونی ياد چی افتادم سر انتخابات قبلی من اينترن اطفال بودمو چقدر واسه تبليغ معين فک زدم....

    پاسخحذف
  6. سلام پيام جان

    خوشحالم کردی که اومدی سراغم

    قول بده دفعه اول و آخرت نباشه

    اگه مايل بودی تبادل لينک کنيم

    وبلاگت عاليه

    من آپم سری بزن

    پاسخحذف
  7. با قسمت دلتنگی ها بيشتر حال کردم .. چون بقيه اين قضايا ديگه از کنترل خارج شده ولی تحليل درست و جالبی کردی فقط نسل من و تو و ما يه چيزی خيلی تومون مشترکه و اون حس گيجی و سردرگمی هست که نميدونيم از کجا آمده و به کجا ميريم ! حالا اينا يه ذره شور و هيجانشون بيشتره ما يه ذره کمتر فرقی نداره .. مهم انتهای اين سرابه ..

    پاسخحذف
  8. ببخشيد مگه شما چند سالته ؟! همچين ميگی شايد نسل من هم اگه جوونی رو الآن تجربه می‌کرد آدم فکر می‌کنه از قول پدری با فرزند ۲۰ ساله اينا رو می‌گی !

    پاسخحذف
  9. من که اصولا  نه به نسل خودمون افتخار ميکنم نه بد اين نسلو ميگم! دقيقا شرايط زمانه است که تغيير ميکنه

    پاسخحذف
  10. شما که خيلی وقته عضوی از ما هسی اما مثه اينکه خودت خبر نداشتی

    پاسخحذف
  11. فکر نمی کردم اينقدر بحث جدل برانگيزی باشه !!! وگرنه منم يه تيکه میپروندم تو دعوا سهيم باشم !!!!

    پاسخحذف
  12. من فکر نمی کنم حالا با ۵ سال بالا و پايين شدن نسلی متفاوت از قبل بوجود مياد.....

    پاسخحذف
  13. من اعتقاد دارم همه ما يک نسل سوم هستيم و به نظر من نسل طلايی ايرانيم که سرنوشت اين کشور رو تعيين می کنيم... تنها چيزی که باعث شده اين طور فکر کنيم اينه که در اون زمان قسمتی مون در سنی بوديم که با موقعيت بوجود آمده می تونستيم کاری بکنيم و کرديم... باقيه نسل سنشون نمی رسید و موقعيتش ديگه پيش نيومده...!!! ولی مطمئنا اگه دوباره پيش بياد همه يک نسل هستيم و باز هم موفق...!!!‌

    پاسخحذف
  14. يادم نميره اين روزا که گفتی.منم ماله هم نسلم.شايديکی دو سال پس و پيش...يادم نميره وقتی ويدئو خونه رو لای کلی ملافه میپيچيديم و ميبرديم خونه عمه م تا فيلم عروسيشو ببينيم.اخه اون مگه جرم بود!!!!

    پاسخحذف
  15. نه همون که اون بنده خدا تو وبلاگش گفته درسته....نسل ما کلا از نظر شعور اجتماعی يه چيز ديگه س

    پاسخحذف
  16. منم دلتنگم. خيلی زياد.

    پاسخحذف
  17. ها ها من نسل جديدم امضا هم نمي دم قصده ادامه تحصيل هم دارم

    (ربطي داشت؟)

    پاسخحذف
  18. ....هر کسی در حسرت اين ايام سرخ شدنها و نگاه ها وفروغ و سهراب خوندنها -باشه...يعنی متاسفانه بزرگ شده

    پاسخحذف
  19. ما هم از نسل شما هستيم. هم نسلی های ما گاهی خيلی رويشان زياد می شود. به خودشان می گويند نسل سوخته!!!!

    پناه بر خدا!

    پاسخحذف
  20. منم کتاب رو باز کردم ولی تشخیص نت ...؟!

    پاسخحذف
  21. سلام. تاريخ بايد قضاوت بکنه نه ما...هنوز کار نسل من تموم نشده...

    پاسخحذف
  22. فروغ خوندن و اشک ريختن... اينو خيلی پايه ام!!

    پاسخحذف
  23. جوراب پاره و انگشت آزاد۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۱۵:۰۷

    نمی تونيم فاصله ده سال رو يه نسل بدونيم همونطور که خودت گفتی قضاوت هم نمی شه کرد...اما خب يه جورايی و از یه لحاظایی من با سورنا موافق بودم..و از یه لحاظی هم مخالف..... به هر حال مونده تا قضاوت....

    پاسخحذف
  24. shakyad ta akhare omr donbale javabe hami alamate soal bashim

    پاسخحذف
  25. اصلا يه شعر از مشيری می بينم تو يه وبلاگی حالم بد می شه انقد ذوق می کنم...

    پاسخحذف
  26. بدو بیا بازی دعوتت کردم

    پاسخحذف
  27. یه جوجه اردک زشت۱ خرداد ۱۳۸۶ ساعت ۸:۵۶

    اين سومين نظر منه اگه که ثبت بشه / قبليا که تبت نشد / من با نظر دوستت موافق نيستم / نسل جديد /( نه از روی يه عده شون بگم / من با خيلياشون / که همه تحصيلکرد ه هم هستن / سرو کار دارم )/ با احترام بهشون نه پر و فرهيخته هستن و نه متواضع / نسلی که اول نگاه به مارک وسايل طرف میکنن و بعد باهاش  دوست و حتی عاشقش!! ميشن/ البته اين يکيو خيلی عموميت نميدم / ولی اينطور هست /

    در مورد« نسل من »دلم ميسوزه / که در مورد جريان دوم خرداد زيادی خوشبين و ساده بودن

    پاسخحذف
  28. اوه اوه؛ با توجه به تعریفی که از نسلت کردی فکر کنم از همدوره‌های بابابزرگم اینا باشی.

    پاسخحذف
  29. سلام دوست گلم

    حضور گرمت مايه خرسندی منه

    هر چند که ميخوام یه مدتی نباشم ولی تو باز به سراغم بيا

    پاسخحذف