۱۳۸۶ خرداد ۹, چهارشنبه

ايرانم ؛ ويرانم

ایرانم ؛ ویرانم

خوب پیشروی قهقرایی ادامه دارد ؛ مردم ایران ماشین هایی بهشون فروخته شده که دو برابر دنیا مصرف سوخت دارن و تازه این ماشین ها به دو برابر قیمت بهشون فروخته شده ؛ ولی باز هم برای همین تنها سرگرمی مردم که میتونن باهاش گشتی بزنن ؛ میگن ما بنزین حتی با قیمت آزاد هم نمیفروشیم.چرا همیشه باید هزینه همه بی کفایتی ها از جیب مردم پرداخت بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سیب زمین ۱۰۰۰ تومانی هم طی یک حرکت سریع توسط واردات سیب زمینی از پاکستان شد ۴۰۰ تومن.دستتون درد نکنه ؛ کشور ایران با این همه زمین کشاورزی به خاطر برنامه ریزی کاملا علمی ناچار شده بره از پاکستان سیب زمینی بخره. یک دست مرتب ؛ یک تشویق حسابی.

سود بانکی ۱۲ درصد یا ۱۷ درصد. تو بازتاب خوندم درسته که سود بانکی ۱۲ درصد شده ولی چون فرمول پرداخت وام رو بانکها می خوان تغییر بدن سود بانکی میشه ۱۷ درصد.آسوده باشید.

تورم در سال پیش طبق نظر سازمان پژوهش های مجلس ۲۳ درصد ؛ طبق نظر بانک جهانی ۱۸ درصد و طبق نظر بانک مرکزی ۱۳.۶ درصد. حالا ه نظر شما کی راست میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آه خدایای وقتی از خونه بیرون میام و فقر و گرفتاری های مردم رو می بینم حالم بد میشه . می خوام برگردم به خونه و بشینم فقط گریه کنم. خدایا شکایت دارم . خدایا شکایت دارم.مردمان من در فقر و رنجند . مردمان من به خاطر پول نداشتن گشنه می خوابند . مردمان من برای پول درمانشون خونه و زندگیشون رو میفروشن .آه دلم پر درده ؛ چجور میشه غمگین نبود وقتی می خونی یک دختر به این خاطر که نمیتونسته شهریه دانشگاه رو بده خودش رو کشته. باید گریست ؛ باید خون گریست. خدایا مردمانم ؛ مردمانم.

روز جهانی ترک سیگار :  

تنباکو دومین علت عمده مرگ و میر در جهان می باشد . نصف افراد سیگاری جهان که هم اکنون در حال کشیدن مداوم سیگار می باشند و تعداد آنها 650 ملیون نفر می باشد، توسط تنباکو کشته خواهند شد و در کنار این خطر صدها هزار نفر از افراد غیرسیگاری که در معرض دود دست دوم سیگاری ها قرار می گیرند به علت استنشاق دود ناشی از مصرف تنباکوی سیگاری ها دچار مرگ های ناشی از استعمال سیگار می شوند.

بر اساس تحقیقات انجام گرفته در دهه 90 میلادی ، مردهای سیگاری 13.2 سال و زنهای سیگاری 14.5 سال نسبت به مردها و زنهای غیر سیگاری کمتر عمر

می کنند .

 هر  10 دقیقه در ایران یک نفر به علت عوارض سیگار فوت می کند.

اگر همین الان سیگار رو ترک کنی :

بعد از 20 دقیقه : فشار خون بدن به حد طبیعی برمی‌گردد. (افزایش فشار خونی که به خاطر اثرات سیگار  باشد )
بعد از 8 ساعت : سطح گاز مونوکسید کربن در خون نصف می‌شود و سطح اکسیژن به مقدار طبیعی برمی‌گردد.
بعد از 48 ساعت : احتمال حمله قلبی کاهش خواهد یافت. بدنتان از نیکوتین پاک می‌شود. حس چشایی و بویایی خیلی بهتر می‌شوند.

۱۳۸۶ خرداد ۲, چهارشنبه

دوم خرداد

دوم خرداد توهمی بود برای آنان که فکر می کردند ؛ می شود اصلاح کرد .

دوم خرداد ثابت کرد که دموکراسی قید ناپذیر هست و دموکراسی با پسوند و پیشوند تنها یک خودفریبی است .

آخرين خبر

خبر < آخرین خبر > مهم ترین خبر :

 اطلاعیه شماره ۱ :

انجمن وبلاگ نویسان گرد( به کسر گ بخوانید ) در آخرین  جلسه خود که صبح امروز به صورت آن لاین  داشت : تصویب کرد که مقدمات یک گردهمایی از وبلاگ نویسان قلمی ؛ متوسط و گرد رو فراهم کنه .

تاریخ این گردهمایی روز جمعه ۱۱ خرداد ساعت ۱۱ خواهد بود چنانچه دوست دارین و افتخار میدین تشریف بیارین لطفا اطلاع بدین تا جزییات برنامه رو براتون میل کنم.محل گردهمایی در تهران خواهد بود.

هم اکنون منتظر حضور سبزتان هستیم.

ممنون میشیم با اطلاع دادن این گردهمایی در وبلاگهای خودتون به برگزاری هرچه بهتر این جمع کمک کنین.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۸, جمعه

نسل من

یاد ایام :

می وزد باد سردی از توچال

در سکوتی عمیق و رویا خیز

برف و مهتاب و کوهسار بلند

جلوه ها می کند خیال انگیز

خاصه بر عاشقی که در دل خویش

دارد از عشق ، خاطرات عزیز

داند آن کس که درد من دارد.

فریدون مشیری – از کتاب گناه دریا – شب های شاعر

چقدر روزها زود گذشت . روزهایی که سرمست از شوق و شور زندگی بودیم . یادش بخیر روزهایی که تمام احساساتم در صورتم بود . روزهایی که یاد نگرفته بودم احساسم رو در پشت چهره یی تفاوتی پنهان کنم. چقدر زود میگذرن روزها ،  دلم واسه صورتی که وقتی فکر می کرد عاشق شده  ، سرخ میشد تنگ شده . دلم واسه نگاهای یواشکی و تعقیب های همیشگی چشمهام تنگ شده . دلم واسه برنامه چینی های یک برخورد اتفاقی ،  تنگ شده . دلم واسه روزهایی تنگ شده که با شنیدن صدای یک دوست احساس خوشبختی می کردم .دل تنگ فروغ خوندن و اشک ریختنم . دلم واسه خیالبافی و تجسم آینده خیالی تنگ شده .......................

نسل من :

من سعی می کنم که دغدغه های اجتماعی ام رو تو دل خودم نگه دارم ولی یک تلنگر باعث شد که دلم بخواد اینا رو بنویسم. نسل من . به واقع نسل من چی بود . نسل من چه کار کرد . آرمان نسل من چی بود .فرزندان نسل من کجا هستن. ما برای اثبات خودمون و ایجاد چیزی که به نظرمون درست می رسید چه کارها کردیم.

ما فرزندان نسلی هستیم که هیچگاه در بچگی نتونستیم حرفامون رو بزنییم. ما در زمانی زبان گشودیم که مداوم توصیه میشدیم حرفی نزنیم. نسل من اگه ویدیو داشت جرم کرده بود . نسل من کتابی ازا پدر و مادرش نداشت برای خوندن . نسل من نسلی بود که کتابهای پدرو مادرش سوخته بود . نسل من نسلی بود که حتی تو خونه هم از ترس بمباران و حمله هوایی باید چراغ رو خاموش می کرد و ساکت میشد .

و نسل من به ایام نوجوانی که رسید تازه با مفاهیمی جدید آشنا شد . نسل من می خواست خیلی زود به هرچه که فکر می کرد حقش هست برسه . نسل من می خوند و خونده هاش رو بلند بلند می گفت . نسل من به خونده هاش فخر نمی کرد بلکه می خواست هر آنچه رو که خونده به بقیه هم بگه تا اونها هم بدونن یا حداقل بخونن. نسل من تمام حرفهاش رو می خواست بزنه برا همین متاسفانه توسط بعضی  امروز محکوم میشه که می خواسته خود نمایی کنه . نسل من می خواند و می نوشت . نسل من پر هیجان و هیاهو بود چون تازه فرصت ابراز وجود پیدا کرده بود.نسل من نسلی بود که دست پدر بزرگ و مادر بزرگهاش رو گرفت و اونها را به پای صندوقهای رای کشوند تا بتونه به مطلوبش دست پیدا کنه . حالا دستمزد این همه شور این هست که بگیم نسل ما پر
ادعا بود . ؟؟؟؟؟

افسوس که ما به خودمون اجازه میدیم بی هیچ علامت سوالی یک نسل رو متهم و محکوم  کنیم و ...................

{{{{{{قبول نداری که اين نسل جديد خيلی از ماها ادعاشون کمتره...يعنی مثلا منی که ميرم خودم رو تيکه تيکه ميکنم يه کتاب نيمه فلسفی ميخونم و به هر کس رسيدم ميگم که به اين فتح بزرگ نائل اومدم اين آدمهای نسل جديد همون کتاب رو بی سر و صدا ميخونن برای دل خودشون اگه بپرسی سر تکون ميده که خونده اگرم نپرسی خيلی براش مهم نيست که بخواد بگه...بهتره بگم براش ارزش نيست...یا چیزی برای باد به غبغب انداختن نیست...اينو من بار ها ديدم...يکی از دوستام در مورد کتابای ويتگنشتاين همچین چیزی رو تعریف میکرد اونم شاخاش در اومده بود:)))))))) در هر حال قبول کن از ماها جلوترن...همين که احساس نميکنن با دو تا کتاب خوندن عالم رو فتح کردن نشون ميده از ماها سلامت فکريشون بيشتره}}}}}}}برای حفظ امانت این مطلب عینا از وبلاگ این دوست کپی شده.

و نکته مهم تر اینکه نسل ما رو با نسل امروز مقایسه می کنه و به نسل من محکوم میشه به خودشیفتگی ، مقایسه دو نسل با توجه به شرایط اجتماعی متفاوت ، یک قیاس نا صواب هست . ما نمیتونیم بگیم فرزندان این نسل خوب هستن یا فرزندان نسل ما . به نظرم اگه ما می خواهیم از کسی تعریف کنیم نباید که دیگران رو محکوم به بد بودن کنیم . ما هم شاید اگه امروز جوانی رو تجربه می کردیم مثل نسل امروز بودیم و اونها هم اگه در موقعیت ما قرار می گرفتن همون کار رو می کنن .

ولی نسل من میتونه افتخار کنه که فرصت پیدا کرد در یک روند اجتماعی نقش بسزایی ایفا کنه و در برابر آیندگان میتونه سرفراز باشه که برای رسیدن به آرزوهای خفتش تلاش کرده.ما این موقعیت رو داشتیم ولی نسل فعلی این موقعیت براش ایجاد نشده تا محک بخوره که چگونه عمل خواهد کرد . پس نمیشه بگیم که این نسل بد هست و نسل ما خوب. قضاوت خیلی سخت هست .شاید باید بعضی وقتها تامل کنیم.

---------------------------------------------------

پ ن : منظور از نسل من نسلی هست که ایام دوم خرداد رو زمانی تجربه کرد که سالهای آخر دبیرستان بود یا اون موقع دانشجو بود.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۱, جمعه

گل آقا

سلام . بر گل آقا :

سالها پیش که گرد اندوه و غم تمام جامعه رو فرا گرفته بود و نه روزنامه های رنگ و وارنگ امروزی و نه ماهواره و نه سریال ها طنز ۹۰ قسمتی هیچکدوم نبود . مجله ای بود که من در طول هفته چندین بار می خوندمش بعد هم با کلی ذوق و شوق ۱۲ تا ۱۲ جمعشون می کردم و صحافیشون می کردم و همیشه مثل یک گنج به اینها نگاه می کردم . و گاه و بی گاه از تو کتابخونه بر می داشتمش و می خوندمش. گل آقا زمانی آمد که خندیدن حرمت داشت و شوخی و طنز جای خود را به مرثیه سرایی داده بود . و چه خوش آمد این بزرگمرد . او تا توانست به قیمت زجر خویش خنده بر لبان ایرانیان نشاند .هفته نامه گل آقا بسته شد و چند صباحی بعد گل آقای ایران هم رفت ولی پیوسته یادش و خاطره اش در قلب تمام ایرانیها جاویدان خواهد ماند . تعظیم بر روح پر عظمت ای بزرگمرد.

كيومرث صابري فومني» (گل‌آقا) اديب Ùˆ طنزپرداز معاصر، هفتم شهريور 1320ØŒ  در صومعه‌سرا Ù€ يكي از شهرهاي استان گيلان در شمال ايران Ù€ به دنيا آمد.  او پس از پايان تحصيلات ابتدايي، به شاگردي در يك مغازة خياطي پرداخت ولي در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر Ùˆ دوستانش، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد. به دليل فقرِ مادي، بعد از اتمام دورة اول دبيرستان (9 سال تحصيل)ØŒ مجدداً به مغازه خياطي رفت Ùˆ آن‌طور كه خودش مي‌گفت، پيشرفتهايي هم در اين رشته داشت. ناگفته نماند كه او در طول تحصيلات ابتدايي Ùˆ متوسطه در مغازة برادرش كه تعميركار دوچرخه بود، شاگردي مي‌كرد.

 Ø¯Ø± كنكور رشتة سياسي دانشكدة حقوق تهران پذيرفته شد Ùˆ همزمان با تدريس در دبستان Ùˆ دبيرستان، به تحصيل پرداخت. اولين نوشتة صابري، بين سالهاي 1339Ù€1336 در مجلة اميد ايران چاپ شد. عنوان آن شعر هم يتيم بود!.

سال 1345 با كمك «حسين توفيق» به تهران منتقل شد و در يكي از دبيرستانهاي تهران به تدريس پرداخت. او عصرها، همكار ثابت توفيق بود و پس از مدت زماني كوتاه، به معاونت حسين توفيق كه سردبيري توفيق را به عهده داشت، رسيد.

او در كنار اين كار، صفحه‌بندي و بعضاً اصلاح و آمادة چاپ كردن مطالب اعضاي هيأت تحريريه را نيز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتي را با عنوان «هشت روز هفته» مي‌نوشت و تا زمان توقيف توفيق (1350) همكار ثابت آن بود. امضاهاي او در توفيق، عبارت بودند از: ميرزاگل، عبدالفانوس، ريش سفيد، لوده، گردن شكستة فومني و...

او پس از بازگشت از حج، مدتي روي طرح ستون طنز خود كار كرد. از ميان چند عنوان، نام «دو كلمه حرف حساب» را برگزيد و همچنين با نظر داشتن به يكي از اسامي مستعار خود در توفيق (ميرزاگل) اسم مستعار «گل‌آقا» را براي خود انتخاب كرد.

اولين دو كلمه حرف حساب گل‌آقا، بيست و سوم دي ماه 1363 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد. طنز سياسي كه تقريباً از سال 1359 به اين سو تعطيل شده بود، با شكل‌گيري اين ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازه‌اي گرفت.

پس از گذشت نزديك به شش سال از انتشار اولين دو كلمه حرف حساب،  تقاضاي امتياز هفته‌نامة طنز با نام «گل‌آقا» را كرد Ùˆ توانست در آبان ماه 1369 اولين شمارة هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر كند. استقبال مردم از اين مجله، غيرقابل تصور بود. تمامي نسخه‌هاي اولين شمارة هفته‌نامه گل‌آقا، در سراسر تهران ظرف كمتر از نيم‌ساعت به فروش رفت (شماره‌هاي سال اول گل‌آقا بعداً در تيراژ وسيع تجديد چاپ شد).

صابري در سال 1345 ازدواج كرد. ثمرة اين ازدواج، يك پسر و يك دختر بود. پسرش آرش در سال 1364، بر اثر يك سانحة اتومبيل درگذشت. درگذشت او كه سال دوم دانشگاه را مي‌گذراند، بر قلب صابري داغي جانكاه گذاشت، اما باعث نشد كه او از هدفش كه شادي‌آفريني و مقابله با مفاسد بود، دست بردارد.

طنز گل‌آقايي، آميزه‌اي است از: انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدين، ايجاز، رندي حافظانه، اميدبخشي و شادي‌آفريني.

شخصيت Ú
¯Ù„‌آقا در «دو كلمه حرف حساب»
شخصيتي بود دانا به امور، يك دنده، مستبد، جدي و مدير كه هميشه حرف اول را مي‌زد و گوشش به حرف هيچ‌كس بدهكار نبود. عينك و عصا و قلم، از ملزومات شخص گل‌آقا بود.

«شاغلام» ـ آبدارچي گل‌آقا ـ نمايندة قشر عامي و آسيب‌پذير بود كه با بياني عوامانه و بدون تحليل، سياستهاي داخلي و خارجي دولت را زير سؤال مي‌برد و عجيب است كه هميشه توي خال مي‌زد! گل‌آقا «تجاهل» مي‌كرد ولي شاغلام فطرتاً «عوام» بود و به همين علت، مدام مورد تنبيه شخص گل‌آقا قرار مي‌گرفت. عصا بر كله شكانيدن، دود دادن سبيل، كشيدن و پيچاندن گوش، يك لنگ پا كنار در ايستادن، دست به ديوارة سماور چسباندن و... از بلاهايي است كه گل‌آقا در هنگام ناراحتي، بر سر شاغلام مي‌آورد.

ممصادق نمايندة مردم كوچه و بازار بود. او هرازچندگاهي به گل‌آقا نامه مي‌نوشت و با بيان مشكلات وانتقاداتش از گل‌آقا «رهنمود» مي‌خواست. «كمينه» ـ عيال ممصادق ـ سخنگوي زنان در «دو كلمه حرف حساب» بود. او نيز با نامه نوشتن به گل‌آقا، از بعضي مسائل مربوط به زنان يا فراتر از آن انتقاد مي‌كرد.

«مش‌رجب» پيرمردي دهاتي و كلاه‌نمدي بود كه تا پيش از خلق «شاغلام» در ستون دو كلمه حرف حساب، شخصيت مطرحي بود. بعدها نقش او در مجلة گل‌آقا ـ و نيز در ستون دو كلمه حرف حساب در اطلاعات ـ كمرنگ شد و به تدريج حذف گرديد.

«غضنفر» بي‌سواد مسؤول روابط عمومي گل‌آقا بود. او بي‌ذوق‌ترين عضو آبدارخانة شاغلام بود و به همين جهت، كارهاي اجرايي را به او سپرده بودند. گاه داخل بحثهاي «شاغلام» و «گل‌آقا» مي‌شد يا خودش چيزهايي مي‌نوشت ولي اين كاره نبود!

صابري خالق اين جمع دوست‌داشتني بود و از دهان اين افراد، مشكلات و انتقادات جمعيت شصت ميليوني كشورش را بيان مي‌كرد.

صابري در آبان ماه 1381 و همزمان با آغاز سيزدهمين سال انتشار هفته‌نامة گل‌آقا، انتشار آن را متوقف ساخت. وي كه علت اين توقف ناگهاني را دلايل شخصي ذكر كرد، تا آخرين لحظه روزة سكوت خود را در اين‌باره نگشود.

گل‌آقاي ملت ايران سرانجام در صبح روز جمعه يازدهم ارديبهشت ماه 1383 پس از طي يك دوره بيماري به ملكوت اعلي پيوست.

     

 Ù†Ù…ایشگاه کتاب :

عالی بود . یک نمونه کامل از کارآمدی . خسته نباشین . بالاخره همه چیز باید با هم جور باشه . وضعیت ترافیک عالی . وضعیت بهداشت عالی . وضعیت اقتصاد عالی . حیف بود نمایشگاه کتاب عالی نباشه و از اونها کم داشته باشه . خسته نباشین برگزار کنندگان این نمایشگاه عالی .

گشنگی و چوب جادو :

بازهم این دوستان ظاهربین به اندام موزون من گیر دادن و می خوان من رو لاغر کنن. آخ بدجور گشنمه . یکی یک ورد بلد نیست با خوندنش بشه لاغر شد . آخ عجیب من چوب جادو می خوام تا به شکمم میزدمش و یکهو آب میشد.

شکست :

مردم از ترس شکست Ù…ÛŒ بازند .                           ناپلئون

تشکر :

ممنونم از تبریکها Ùˆ جملات پر مهرتون . چند تا ماچ آبدار طلبتون . ( زیاد عجله نکنین برای نقد کردن این طلب Ø›  Ø§ÛŒÙ† طلب تا پایان طرح امنیت اجتماعی نقد نخواهد شد به دلتون صابون نزنین .راستی نظر به تعداد زیاد هواخواهان Ùˆ کمبود وقت من Ø› خواهش Ù…ÛŒ کنم از همین الان با من تماس بگیرین Ùˆ جهت نقد کردن این طلب وقت بگیرین . )

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۵, شنبه

تولدم مبارک

سلام. تولدم مبارک . پیام ۲ ساعته از تهران .

      

این گل رو هم پدر جان برام خریدن خیلی خوشگول هست .سمت راست پایین هم دست من هست  به گیرنده های خود دست نزنید. راستی کادوی تولد فراموش نشه .