سلام / پست کچل خان شماره ۱
امروز ساعت ۶ باید می رفتیم نظام وظیفه تا بهمون بگن کجا افتادیم.البته طبق معمول من یک ۱۵ دقیقه ای دیر رسیدم . البته بنده چون بسیار شاد و خرم هستم می خواستم ۷ برم ولی شکر خدا مادر جان صبح بیدار شدن و بزور من رو از خونه بیرون انداختن . یک کم توجیه شدیم و بعد قرار هست فردا ساعت ۸ صبح خودم رو به پادگان که کرج هست معرفی کنم. و در ضمن الان که این سطور را می نویسم ۳ ساعتی هست که کچل شدم و نمی دونین چه قدر خوشگل شدم . خدا من رو با این قیافه به خواب دشمنتون هم نیاره.راستی کشف شد که این ۵ شنبه هم باید در پادگان باشیم پس پست این ۵ شنبه هم پیچانده شد .
حالا در این اوضاع بی ریخت حضرت ایلیا ( پارازیت ) تشریف آوردن که من ۵ تا شاهکارم رو بنویسم . این هم یک بازی وبلاگی هست که هر کی که دعوت شد می نویسه ۵ شاهکار رو بعد هم ۵ تا رو میگه تا شاهکاراشون رو بنویسن .
۱ - خروج از خانه و عزیمت به سوپر سر کوچه با ظاهر عریان (این مودبانه لخت مادر زاد هست ) در حالیکه کفشهای قرمز پوشیده بودم در سن ۲ سالگی.
۲ - ترک مهدکودک با چشمان اشکبار بعد از تنها ۴ ساعت حضور در مهدکودک در سن ۵ سالگی تنها با این دلیل موجه که بچه ها خوراکی که می خوردن به من خوراکی هاشون رو ندادن.
۳ - مسوول مسابقات زو در دوران راهنمایی به مدت ۳ سال . (با این توضیح که همه شاگرد اول های مدرسه مبصر بودن به جز بنده که مسوول مسابقات زو مدرسه بودم در حالیکه هرگونه بازی در مدرسه ممنوع بود )
۴ - کسب نمره شایان و افتخار آمیز ۲۵ / ۲ از بافت عملی در ترم اول دانشگاه که ۲۵ / ۰ از نمره مذکور نیز مربوط به دفترم بود .
۵ - پشتکار عجیب در وبلاگ نویسی که الان با کله کچل و در حالیکه باید برم پادگان درگیر این بازی ۵ تایی شدم.
حالا این نون رو در کاسه کسی هم نمی زارم چون دارم میرم پادگان نمی خوام فحش و آه کسی پشت سرم باشه .