۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

امشب تو نمی آیی

من بر خلاف ظاهر همیشه خندانم آدم خوشحالی نیستم و بعضی روزهای سال این ناخوشی شدیدتر هم میشه. سالهاست  هر جشن و با هم بودن آدمها یک پیغام برای من داره:


""چقدر دلتنگ کسی هستم که سالهاست نیست ""،


 کسی که هرسال نبودنش رو بیشتر احساس می کنم.دیگر آنقدر نبوده که باورم شده که دیگر نیست و منتظر نیستم که هر روز صبح با سلامش از خواب بیدار بشم ولی هنوز بغضی در گلوم هست که هروقت، چیزی که من رو به یاد اون میاره ،دوباره زنده میشه و گلوم رو فشار میده............






The snow is falling


The snow is falling
You won't come tonight
The snow is falling
And my heart is dressed in black
This silky procession
All in white tears
The bird on the branch
Mourns the magic


You won't come tonight
My desperation cries out to me
But the snow is falling
Imperturbable carrousel

The snow is falling
You won't come tonight
The snow is falling
All is white with desperation
Sad certainty
The cold and the absence
This hateful silence
White loneliness

You won't come tonight
My desperation cries out to me
But the snow is falling
Imperturbable carrousel

ای کاش میامدی برادر جان.....امشب، اینجا برف نمیبارد و باران میبارد ولی تو نمیایی.امشب همه شهر خنده و چراغانیست ولی تو نمیایی.... 


 11 سال از آخرین  کریسمس با هم بودنمان در بیمارستان گذشت و من دیگر باور کردم که تو امشب هم نمیایی..........


لینک آهنگ