کرم ابریشم کوچک من
خانه ی تازه ی تو مبارک
آخرش بافتی پیله ات را ؟
بال تازه دل نو مبارک
........
آن لباس قدیمی و پاره
دیدی اندازه ی قد تو نیست
دیگر آن را نباید بپوشی
واقعا این که در حد تو نیست !
........
آن خود کهنه ات را رها کن
بیخیالش بیا زود بیرون
یک خود تازه تر آن طرفهاست
آن طرف پشت آن بید مجنون
........
بعد از این آسمان پیله ی توست
ابرها را تو پیراهنت کن
زودتر وقت اصلا نداریم
بالهای نوات را تنت کن
........
وعده ی ما همان جا که گفتی
پشت دروازه ی شهر جادو
منتظر باش دارم میآیم
وای رفتی ! ولی بال من کو ؟
........
تو برو من ولی کار دارم
بال پرواز من پاره پاره است
باز باید ببافم خودم را
پیله ی کوچکم نیمه کاره است .
۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه
بال تازه دل نو
۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه
...........
پسر جوانی به همراه خانومی وارد اورژانس میشن و بعد از چند دقیقه بین همه ی افراد حاضر در اورژانس می پیچه که .... معتاده .... اچ آی وی مثبت هم هست .... و همین دوتا کلمه باعث میشن تا پزشک با کراهت بره بالا سر بیمار . در حالیکه حتی قصد نزدیک شدن به بیمار رو نداره مادری رو میبینه که همون فرد مذکور وحشتناک رو بغل گرفته و در حالیکه اشکهاش سرازیره بدون هیچ ترسی سر و صورتش رو میبوسه ....
..............................................
موضوع بحث تکرار این مکررات که پزشک باید بدون هیچ دریغی وظیفه اش رو انجام بده و .... نسیت ... که اگه هر کدوم ازما ها هم داخل یه تاکسی متوجه بشیم که فرد کناری ما ایدز داره مسلما وحشت زده خواهیم شد چه بسا که زودتر از مقصد پیاده بشیم. پس لطفا پزشک رو مورد سرزنش قرار ندید .
.............................................
موضوع بحث مادریه که بهترین سالهای عمرش رو به پای فرزندش میریزه.
موضوع بحث مادریه که تمام جوانی اش رو صرف بزرگ کردن بچه اش میکنه و وقتی بچه اش بزرگ شد و رفت برای همیشه تنها میمونه.
موضوع بحث مادریه که ساعتها منتظر میمونه تا بچه اش بیاد و باهم نهار بخورن ولی بچه اش که دیر وقت میاد میگه بیرون غذا خورده .
موضوع بحث مادریه که میتونه سر کار بره یا تفریح داشته باشه و به خاطر تنها بودن بچه اش این کار رو نمی کنه .
موضوع بحث مادریه که وقتی گوش بچه اش درد میکنه تا صبح نمی خوابه و حوله ی گرم روی گوشش میذاره تا دردش کم بشه .
موضوع بحث مادریه که چاقو کشی های روزانه ی شوهرش رو تحمل میکنه تا بچه اش سر سفره ی عقد پدر هم داشته باشه .
موضوع بحث مادریه که هر روز تو بیمارستان زمین رو تی میکشه و تا بچه اش زنگ میزنه که حالم یه کم خوب نیست چشماش سیاهی میره و از حال میره .
موضوع بحث مادریه که نمی دونه بیماریش که ام اسه چه بلایی سرش خواهد آورد ولی وقتی میشنوه که ممکنه زمینه ی ژنتیکی داشته باشه زار زار به خاطر ترس از ابتلای بچه اش اشک میریزه .
موضوع بحث مادرانی هستند که تک تک ما مدیونشون هستیم ولی .................................
موضوع بحث مادر منه که به خاطر من سر کار نرفت... که به خاطر من شب نخوابید ... که به خاطر من گریه کرد ... که به خاطر من ترسید ... که به خاطر من تمام زندگی اش رو فدا کرد .... و به خاطر من صورتش پر از چین و چروک شد .
موضوع بحث مادر منه که عاشقش هستم ..........