کپل نامه:
کپل ورزشکار: کپل یک هفته هست که میخواد بره زمین تنیس روبروی خونه اما امان از تنبلی بی پایان که هنوز طی کردن این مسیر 3 دقیقه ای رو میسر نکرده.
کپل در راه عروسی :کپل می خواد آخر هفته بره عروسی و از آنجا که مجددا گردتر شده لباساش اندازش نیست و عذاب وجدان جهت کاهش وزن گرفته و از سوی دیگر دچار مشکل بی لباسی شده احتمالا باید با لباسهای نامریی شرکت کنم.
کپل و سینما : کپل بعد از مدتها رفت سینما فیلم رییس.واقعا صد رحمت به فیلم هندی .یک آدم تیر خورده بعد از درآوردن گلوله به خیابون میاد و شروع به حرکات دوصفر هفتی میکنه.آقای کیمیایی خسته نباشین.
کپل و رقابت نفسگیر : کپل این روزها یک رقابت نفسگیر با مادر جان در خوردن پاستیل داره.مادر جان یکم رعایت بفرمایین بچه ای گفتن بزرگی گفتن .اگه من واسه اینکه همه پاستیل هام رو شما می خورین برم معتاد بشم کی می خواد اونوقت جوابگو باشه.فکر کردین اینا شوخیه.
کپل و اتاقش :اتاق کپل هم این روزها شده کمد آقای ووپی .خوبه بحمدالله من از هیکل کم ندارم وگرنه تو اتاق گم میشدم.البته دیروز در یک حرکت انتحاری اتاقم رو یکم مرتب کردم و کلید خانه ، مهر (این رو با ضمه بخونین چون مهربا کسره رو خیلی سال پیش در کوچه ای از خاطرات جا گذاشتم و دیگه پیداش نکردم)و البته کیفم رو پیدا کردم.
کپل علمی می شود : در اواسط هفته کپل پزوهشگر یک کنفرانس داد در بیمارستان آخر خنده. همه یکجوری نگاه می کردن که انگار من دارم چینی حرف می زنم و البته به کپل دو تا شیفت مرخصی تشویقی دادن.
کپل ( بدون شرح ):کپل دوست داره همون کپل روزهایی باشه که با خوردن یک شکلات تمام صورتش پر از خنده میشد .کپل دوست داره دوباره به روزهایی برگرده با خوردن یک آلاسکا نارنجی همه غمهاش یادش می رفت و اشکهاش تبدیل به قهقه میشد.کپل دلش فرفره رنگی و بادبادک کاغذی می خواد.کپل دلش تیله بازی میخواد .کپل دلتنگ خاطره ساز تمام روزهای کودکیشه.کپل دلتنگ شبهایی هست که با خاطره ساز ، مدتها بالشاشون به سمت هم پرتاب میکردن تا خوابشون ببره.....و چه غمناک ترانه رفتن نواخته شد ، ترانه ای که خاطره سازم با شنیدنش ،از سردسیر چشمانم به گرمسیر قلبم کوچید و من تنها با چشمانی اشکبار ، تماشاگر بهت زده این کوچ بودم.