۱۳۸۳ اسفند ۲۱, جمعه

ياد ايام


۱-خونه مادر بزرگ


هر سال وقتی نزدیک عید می شویم یاد خاطرات ایام کودکیم می افتم .یاد روزهایی که تمام آرزوهایم را در پاکتهای عیدی جستجو می کردم.یاد سالهایی که لباسهای نو را به تن میکردیم و به طرف خونه مادر بزرگ مادرم میرفتیم.یاد سفره هفت سینی که با ظرفهای رنگارنگ قدیمی تزیین شده بود ،یاد ظرف نقره در داری که توش سوهان عسلی بود و من همش منتظر فرصتی بودم تا بهش ناخنک بزنم.صورت پر مهر و لبخند های دوست داشتنی مادر بزرگم رو به یاد میارم که وقتی همه بچه هایش جمع میشدن با خوشحالی وصف ناپذیری قرآن قدیمیش رو باز میکرد و به تناسب سن ، به هرکدوم از بچه ها اسکناسی می داد .من هر سال آرزو ميکردم که کاشکی زودتر بزرگ ميشدم تا ميتونستم عيدی بيشتری بگيرم ولی الان که بزرگ شدم ميگم کاشکی هنوز همان زمان بود و سهم من هم همان اسکناس ۲۰۰ تومنی. اسکناسهای مادر بزرگ رنگهاشون متفاوت بود ولی همه يک بو ميدادند و آن بويی نبود جزعطرعشق مادر بزرگ به بچه ها ،نوه ها و نتیجه هایش.


10 سالی است که مادر بزرگ در میان ما نیست و دیگر خبری هم از آن جمع شدن ها نیست ولی هنوز خاطرات شیرین آن روزهای خونه مادر بزرگ ویاد حیاط پر از گلهای شب بو، حوض پر ازماهی و آواز های قناری های مادر بزرگ بی اختیار من رو به گریه میندازه و دلم برای اونروزها تنگ میشه.درود بر روح مادر بزرگ مادرم که خاطره ساز بسیاری از خاطرات شیرین گذشته ام هست وگرامی باد ياد خاطره سازان خاطراتمان.


۲-بهار خانوم دختر ايران زمين


ننه سرما که لباسهای بهار خانوم رو قایم کرده بود و به زور بهار رو تو خونه حبس کرده بود ، سر انجام تسلیم فریاد های دوستان بهار که دلشون برای دیدن بهار یه ذره شده ،شد و همه کلید های خونه رو به بهار داد.الان بهار لباسهای گلدار چین دارش رو پوشیده و جلوی آیینه وایساده و داره موهای چون کمندش رو شونه می کنه ،بعدش هم چشمان سياهش رو سرمه میکشه و سرخاب میماله البته بهار خانوم اونقدر زیباست که احتیاجی به این آرایش ها نداره ولی دوست داره خودش رو هرچه زیباتر کنه تا دوستانش از دیدنش بیشتر لذت ببرن.راستی بهار خانوم هم دلش برای سفره های هفت سین،ماهی های قرمز توی تنگ،اسکناسهای تا نخورده لای قرآن وحول حالنای (1)قبل از سال نو تنگ شده برای همین داره لحظه شماری میکنه که دوستانش با روشن کردن آتیش بهش خبر بدن که همه چیز برای بیرون اومدنش از خونه ننه سرما آماده هست.تعابیر بسیاری از راز این آتش افروزی نقل شده ولی شاید این آتش نمودی باشه از آتش عشق ناگسستنی بین بهار خانوم و بهار دوستان.آمدن دخت زیبا روی ایران زمین:بهار خانوم شادباش.



۳-چهارشنبه سوری


دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از حمله اعراب به ايران می داند.


"در گاه شماری ايران باستان و زرتشتيان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم. شنبه و يکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد."برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم."بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری. 


در اواخر سلطنت سلسله قاجار در تهران در ميدان ارک توپی به نام " توپ مروارید" وجود داشت که در شبهای چهارشنبه سوری اطرافش مملو از دخترانی بود که در آرزوی پيدا کردن شوهر بودند.آنها در اين شب به بالا اين توپ قديمی می رفتند و برای بر آورده شده حاجتشان بر روی اين توپ آرزو می کردند.


(1)حول حولنا الی احسن حال (تغییر ده حال ما را به بهترین حال)